آرمان جان آرمان جان ، تا این لحظه: 12 سال و 10 روز سن داره
رادمان جانرادمان جان، تا این لحظه: 5 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

♥ آرمان ، قدم باد بهار ♥

وقتی یه کوچولوی دو سال و نه ماهه داری

- سلام به همه دوستان نازنینم و کسانی که وب آرمانی ما رو دنبال میکنن  - وقتی یه کوچولوی دو سال و نه ماهه تو خونه داری دیگه تو خونه همیشه رنگ شادی داره از صبح که با درخواست شیشه شیر از خواب بیدار میشی و بعدش هم که تموم کانال های تلویزیونی که کارتون داره رو از حفظی دقیقا میدونی کدوم کانال چه برنامه کودکی داره تو خونه دیگه وقتی برای نشستن و غصه خوردن نداری چون کوچولوی دو سال و نه  ماهه ات واست برنامه ریزی کرده کی وقت ماشین بازیه کی وقت بدو دو کردنه کی وقت بیرون رفتنه کی وقت خوابدنه به قول آرمانی سبزه باید بیدار شیم یا قرمزه باید بخوابیم و کی وقت غذا خوردن و بقیه ماجراست میدونی کلا وقتی بچه ها تو خونه هستند همش باید بخندی و شعر بخونی...
2 بهمن 1393

دو سال و هشت ماهگی

- با سلام به همه دوستان نازنینم  - خدا رو شکر که به دو سال و هشت ماهگی رسیدی عزیزم خیلی خوشحالم که یه کوچولوی دو سال و هشت ماهه تو خونه دارم واقعا زندگی کردن بدون تو گل نازم واسم سخته وقتی که میخوابی متوجه میشم که بدون تو زندگی اصلا رنگ و بویی نداره یکی نیست مدام هر دقیقه بگه مامان بیا بدو دو کنیم مامان واسم کتاب میخونی مامان بیا بازی کنیم حتی گاهی شبا تو خواب هم میگی مامان بیا ماشین بازی کنیم   اونم با حالت گریه انگار من هیچ وقت باهات بازی نمیکنم   و کلی کارای دیگه واقعا این همه انرژی از کجا میاری مامان جون ؟؟ - چند روز پیش اومدی میگی مامان بابا اسفنجی ماشالله ماشالله چه بزرگ شده خخخخخ - صبح ها تا از خواب ب...
4 دی 1393

دو سال و هفت ماهگی

- سلام به همه دوستان عزیزم و همه کسانی که وب آرمانی ما رو دنبال میکنن همون طور که تو پست قبلی هم نوشتم کلی کار داشتم یه امتحان تقریبا مهم داشتم و البته شیطنت های آرمانی بود که همه اینها دست به دست هم داد و من نتونستم متاسفانه وب آرمانی رو خیلی زود آپ کنم هر چند امتحانم رو خوب ندادم ولی هروقت از کار خونه و بیرون و شما فارغ میشدم عذاب وجدان میگرفتم بیام پشت کامی و درس نخونم   خلاصه اینجوری شد که الان نمیدونم از کجا بنویسم راستش سخت شده که همشون رو یادم بیاد خوب از آخر یعنی همین چند ساعت پیش شروع میکنم که منو شما واسه اولین بار تو زندگیت با هم رفتیم استخر خدایی خیلی خوش گذشت بر خلاف همه تصوراتم شما خوشت اومد و کلی دست و پا میزدی البته...
6 آذر 1393

چه تابستون خوبی بود

- با سلام به همه دوستای نازنینم و کسانی که وب آرمانی ما رو میخونن . - خیلی خیلی تاخیر داشتیم اینقدر که اصلا نمیدونم از کجا شروع کنم بنویسم و اینکه متاسفانه وقت هم ندارم که بنویسم چون یه عالمه کار دارم  و آرمانی هم که طبق معمول شیطونی میکنه و منم که مجبورم دوباره برگردم سر کار و یه امتحان مهم و سخت هم در پیش رو دارم که همه اینا دست به دست هم میده تا نتونم وب آرمانی رو تند تند به روز کنم اما از تابستون عالی که گذشت بگم که خیلی خوب بود بهتره بگم عالی بود حیف که خیلی کوتاه بود و زود گذشت تو این تابستون خاله مهدیه عروس شد و رفت خونه خودش و ما همش درگیر عروسی و این حرفا بودیم و یه سفر کوتاه هم به شمال داشتیم که بهمون حسابی خوش گذشت بعد از ...
10 مهر 1393

دو سال و چهار ماهگی

- با سلام به همه دوستان نازنینم و کسانی که وب ارمانی رو دنبال میکنن - چند وقتیه که درگیر هستیم و دیگه نمیتونم تند تند وب گل پسرو آپ کنم  - تو این ماه گذشته بعد از رفتن عمه مژگان و عمه لیلا حدود یه هفته بعدش ما هم راهی تهران شدیم  این دفعه باز هم تو  هواپیما خیلی ناراحتی میکردی همش از سر و کول من میرفتی بالا و با ناراحتی میگفتی خوشم نیاد از هب پپیما ( هواپیما )  تا آخرش برگشتی و گفتی خدا وکیلی خوشم نمیاد   دیگه باورم شد که خوشت نمیاد   خلاه که تهران رفتیم خونه عمه لیلا و خونه خاله صدیقه  مامان شهناز هم با خاله مهدیه تهران بودن و واسه خرید جهیزیه اومده بودن تهران ما تقریبا دو هفته تهران بو...
6 شهريور 1393

بیست و هفت ماهگی

- با سلام به همه دوستای نازنینم  - آرمان گلم عشقم نفسم عمرم همه کسم همه زندگیم جونم واست بگه که شما سوم مرداد بیست و هفت ماهه شدی اینقدر شیرین زبون و ماه شدی که نگو واقعا کاش میشد دوربینی داشتم که همه زندگیت رو فیلم میگرفتم بدون اینکه هیچ وقت کارت حافظه اش پر بشه عزیز دلم دوست داشتم همه شیرین زبونی هات رو بنویسم عزیزم ولی چه کنم که شما شیطون بلای خونه شدی و نمیشه لحظه ای شما رو تنها گذاشت . - جونم واست بگه که ما ماه گذشته مشهد بودیم تو راه برگشت وقتی تهران بودیم عمه مژگان هم همراه ما اومد ایلام و تقریبا یه ماه اینجا بودن شما تو این فاصله خیلی با عمه بازی میکردی و حسابی خوش میگذروندی البته خاله ملیحه هم زحمت کشید و یه چند روزی اومد...
10 مرداد 1393

ماهِ خوب خبر های خوب

- با سلام به همه دوستان عزیزم ممنونم از لطفتون که همیشه به یادمون هستین البته منم تو این چندوقت همش دلم پیش تک تک دوستای خوبم چه اونایی که تو دنیای مجازی باهاشون دوستم و چه بقیه ، بود و دلم واستون تنگ شده بود  - همون طور که تو پست قبلی گفتم این سری سفرمون متفاوت بود و قرار بود با قطار بریم از قطار تعریف کنم که خدا رو شکر اون قدر که فکر میکردم بد نبود البته اگه قطارمون 4 ساعت تاخیر نداشت خوب خیلی بهتر بود ما حدود بیست و چهار ساعت  داخل قطار بودیم اما با اینحال خیلی سخت نگذشت به جز مواردی که آرمانی ما واسه باباش دلتنگی میکرد و همش بهونه باباش رو میاورد خدا روشکر خوب بود . اما همین قدر بگم که دیگه برگشت رو ریسک نکردیم و با قطار ب...
16 تير 1393

یه سفر متفاوت یه ماه پر از تب و مریضی

- با سلام به همه دوستان عزیزم  - تو این ماهی که گذشت بالاخره نفهمیدم تاثیر این هوای آلوده و خاک و ... بود یا تاثیر ویروس های عربی یا مروارید های خوشگل نوزدهم و بیستمت  بود ولی هر چی بود پر از مریضی بود همش اسهال بودی و تب داشتی و ... خدای من خیلی بد بود البته شما مثل یک مرد تحمل کردی و زیاد ما رو اذیت نکردی فدای شکل ماهت بشم اینقدر تب داشتی که حتی با استامینوفن هم پایین نیومد ... خدای م اصلا ولش کن مامان جونم دوست ندارم دوباره چیزای بد رو یادم بیارم  -  تو این ماه هم کلی شیرین زبونی میکنی  مثلا جدیدا به عروسک علاقه نشون میدی البته نه که فکر کنی خیلی ها یه کم در حد روزی شاید ده دقیقه یا کمتر مثلا میبریش حموم میش...
16 خرداد 1393

25 ماهگی

- با سلام به همه دوستان عزیزم خدا رو شکر میکنم که آرمان جونم  بیست و پنج ماهه شده تو این ماه جدید هم کلی پیشرفت داشته گل پسرم دیگه حرف زدنش کامل شده حتی گاهی باهامون شوخی هم میکه  - و اما مهمترین رویداد این ماه این که دو تا مروارید خوشگل دیگه سر و کله اشون پیدا شده فکر کنم دلیل نا مساعد بودن حال آرمانی تو این هفته اخیر همین بوده امروز که دیدمش خیلای ذوق زدم درست مثل روزی که برای بار اول داشتم مروارید خوشگلش رو میدیدم حالا دیگه با این دو تا مروارید خوشگل دندون خوشگل های آرمانی میشه هجده تا هوراااااااااااااااااا  - امروز میخواستم ببرمش پارک نمیومد پارک بهش میگم آرمان من رفتم ها میگه بلو من تهنا میمونم ( برو من تنها میمو...
31 ارديبهشت 1393