یه سفر متفاوت یه ماه پر از تب و مریضی
- با سلام به همه دوستان عزیزم
- تو این ماهی که گذشت بالاخره نفهمیدم تاثیر این هوای آلوده و خاک و ... بود یا تاثیر ویروس های عربی یا مروارید های خوشگل نوزدهم و بیستمت بود ولی هر چی بود پر از مریضی بود همش اسهال بودی و تب داشتی و ... خدای من خیلی بد بود البته شما مثل یک مرد تحمل کردی و زیاد ما رو اذیت نکردی فدای شکل ماهت بشم اینقدر تب داشتی که حتی با استامینوفن هم پایین نیومد ... خدای م اصلا ولش کن مامان جونم دوست ندارم دوباره چیزای بد رو یادم بیارم
- تو این ماه هم کلی شیرین زبونی میکنی مثلا جدیدا به عروسک علاقه نشون میدی البته نه که فکر کنی خیلی ها یه کم در حد روزی شاید ده دقیقه یا کمتر مثلا میبریش حموم میشوریش یا بیبی میکنی یا ... داشتیم با عروسکت خاله بازی میکردیم من جای عروسک بودم شما جای مامان من گفتم مامان غذا بده شما گفتی نه نخوره من گفتم مامان پی پی بشوریم شما گفتی نه نشوره خخخخ تا من گفتم مامان بریم پارک تاب تاب سرسره شما سریع گفتی چشم و البته با یه لبخند بزرگ
- آرتین اومده بود خونمون میخواست با ماشین بزنه به من شما زود جلوشو گرفتی گفتی نه نزن قربونت برم که از الان به فکر مامانی
- وقتی بابا واست چیزی میخره یا باهات بازی میکنه بهش میگی بابا دست نکنه ( بابا دستت درد نکنه )
- چند روز پیش ماشینت افتاده بود زیر میز اومدی به بابا میگی بابا کمک کن ماشین بیارم بیرون قربونت برم که مفهوم کمک کردن رو خوب میفهمی
- الهی بمیرم این چند وقت همش مریض بودی و فکر دکتر و آمپول و ... بابا چند روز پیش میگفت دلم درد میکنه اومدی گفتی بابا آمپول بزن بعد دوباره بعد از چند دقیقه هنوز تو فکرش بودی همش از بابا میپرسیدی بابا دل درد میکنه
- چند روز پیش خیلی گشنه بودی اومدی بهم میگی مامان بله غذا میخورم قربونت برم که وقتی گرسنه ای بدون سوال خودت جواب میدی
- تو تی وی تبلیغ نشون میداد که از بینی یکی داره خون میاد این پدیده در کل واست خیلی عجیب بود تا چند روز همش میگفتی مامان نی نی توپ زد از دماغ نوخ ( خون ) اومد
- تازگی ها در مورد لباس پوشیدنم نظر میدی مثلا مامان لباس سبز بپوش شلوار آبی بپوش قربون سلیقه ات برم مامان جووووون
- بعضی کلمات رو با این که دیگه خیلی خوب حرف میزنی ولی هنوز اشتباه تلفظ میکنی و خیلی با نمک میشی مثل پیشی بُرگه ( پیشی گربه ) تونت ( تونل ) نوخ ( خون ) دای سُره ( دایناسور )
- یه زخم رو پات بود از خیلی وقت پیش دیگه داشت خوب میشد این چند وقت که شلوارک پات میکردم میدیدش همش میگی مامان این چیه میگم مامان از سرسره افتادی پایین پات زخم شده میگی مامان بشوریمش هر چی گفتم مامان بشوریم هم نمیره تو کتت نرفت که نرفت آخرش رفتیم شستیم تو هم دیدی نرفت زدی زیر گریه که چرا اینجوری شده تا چند وقت درگیرش بودی خخخخخخ
- همکار بابایی بهش زنگ زده کلی باهم صحبت کردن تا مکالمشون تموم شد شما پرسیدی بابا کی بود ؟ چی گفت ؟خخخخ قربونت برم که مثل مامانت کنجکاوی پسرم
- بابایی میگه سی دی بزار آرمان ببینه من میگم وای نع دیگه ! شما میگی مامان خسته شدی خخخخخ
قربونت برم پسر شیرین زبونم خیلی ماه شدی و شیرین زبون و البته خوردنی قراره بازم بریم مشهد دو ماهی میشه که نرفتیم این سری متفاوته آخه همیشه سفرمون به مشهد با هواپیما بوده به خاطر اینکه شما اذیت نشی ولی این دفعه قراره با قطار بریم اونم منو شما تنهای تنها راستش خیلی استرس دارم ولی به روی مبارک نمیارم بابایی هر چند وقت یه بار متذکر میشه که اگه میخوای بلیط رو پس بدیم و یه چند روز دیر تر با هواپیما بریم اما من میگم نه آخه میخوام توانایی هام رو محک بزنم خخخخ البته راستش رو بخوای خودمم موندم ها ولی دیگه نباید کم بیاریم امیدوارم شیر کوچولوی مامان تو این امر خطیر به مامانش کمک کنه و مامانش رو معذرت میخوام به شکر خوری نندازه اونم یه سفر بیست ساعته خلاصه که خیلی زود میام و شرح ما وقع رو به تفصیل توضیح میدم
اینم از عکس های این چند وقت گذشته
قربونت برم که آخرش موفق به کله پا کردن مبل شدی
اینم از تلاش های من واسه چمدون بستن و کمک های فراووووون شما
از بازی های مورد علاقه ات اینه که جایی قایم میشی بعد خودت بلند میگی مامان آرمان نیست رفته کجا ؟؟؟؟ رفته زیر مبل ؟؟؟؟ رفته خونه آرتین ؟؟؟؟ نیستش گم شده خخخخخخخ
قربونت برم من که همش داری مهندسی میکنی با وسایلت دقیق بررسی میکنی ببینی چی داره و چی نداره به همه ماشین سنگین ها علاقه داری مخصوصا کامیون میکسر بولدوزر و لودر و ... اسم همشون هم بلدی از ماشین ها هم که دیگه مدل همشون رو یاد داری مامان فدات شه مهندس کوچولوی من
- مثل همیشه دوستون دارم و به خدا میسپارمتون و به دعاتون واسه سفرم شدیدا محتاجم