شهریور نود و شش
Maman arman:
سلام عشق قشنگم آرمانِ عزیزم الان که دارم واست مینویسم یکی از روزای خوب شهریوری هست پنجم شهریور ماه نود و شش و ما مشهد هستیم خونه مامان شهناز داری با خاله ملیحه جون بازی میکنی و خدا رو شکر بهت خوش میگذره میشه گفت قسمت سوم سفرمون رو داریم میگذرونیم قسمت اولش که رفتیم اردبیل قسمت دوم تهران و الان هم که مشهد هستیم
Maman arman:
این روزا خیلی داره با سرعت میگذره و تو داری بزرگ تر میشی هر روز به خاطر داشتنت خدا رو شکر میکنم هر روز میگی من دیگه ۶ سالم هست و میگی دیگه بزرگ شدم خیلی کارها رو میتونم انجام بدم
عزیز دلم دوستداشتنی من خوشحالم که تو رو دارم و خدا رو شکر میکنم فعلا به خدا میسپارمت عزیزم
سلام عشق قشنگم آرمانِ عزیزم الان که دارم واست مینویسم یکی از روزای خوب شهریوری هست پنجم شهریور ماه نود و شش و ما مشهد هستیم خونه مامان شهناز داری با خاله ملیحه جون بازی میکنی و خدا رو شکر بهت خوش میگذره میشه گفت قسمت سوم سفرمون رو داریم میگذرونیم قسمت اولش که رفتیم اردبیل قسمت دوم تهران و الان هم که مشهد هستیم
Maman arman:
این روزا خیلی داره با سرعت میگذره و تو داری بزرگ تر میشی هر روز به خاطر داشتنت خدا رو شکر میکنم هر روز میگی من دیگه ۶ سالم هست و میگی دیگه بزرگ شدم خیلی کارها رو میتونم انجام بدم
عزیز دلم دوستداشتنی من خوشحالم که تو رو دارم و خدا رو شکر میکنم فعلا به خدا میسپارمت عزیزم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی