آرمان جان آرمان جان ، تا این لحظه: 12 سال و 18 روز سن داره
رادمان جانرادمان جان، تا این لحظه: 5 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره

♥ آرمان ، قدم باد بهار ♥

25 ماهگی

1393/2/31 22:18
نویسنده : مامان آرمان
1,702 بازدید
اشتراک گذاری

- با سلام به همه دوستان عزیزم خدا رو شکر میکنم که آرمان جونم  بیست و پنج ماهه شده تو این ماه جدید هم کلی پیشرفت داشته گل پسرم دیگه حرف زدنش کامل شده حتی گاهی باهامون شوخی هم میکه 

- و اما مهمترین رویداد این ماه این که دو تا مروارید خوشگل دیگه سر و کله اشون پیدا شده فکر کنم دلیل نا مساعد بودن حال آرمانی تو این هفته اخیر همین بوده امروز که دیدمش خیلای ذوق زدم درست مثل روزی که برای بار اول داشتم مروارید خوشگلش رو میدیدم حالا دیگه با این دو تا مروارید خوشگل دندون خوشگل های آرمانی میشه هجده تا هوراااااااااااااااااا بوسبغلتشویق

- امروز میخواستم ببرمش پارک نمیومد پارک بهش میگم آرمان من رفتم ها میگه بلو من تهنا میمونم ( برو من تنها میمونم ) تعجب

- جمله سازی هاش خیلی با حاله هر جا میخواد بگه من  میگه آرمان مثلا میگه : مامان بیا کنار آرمان بشینم زبان

- چند روزیه که صبح ها زود از خواب بیدار میشه و کلا نمیخوابه تا شب اما شبا دیگه خدا رو شکر زود تر میخوابه ولی هر از گاهی خسته میشه میگه مامان عوتکا ( متکا ) بیار بعد بهش میگم مامان حاضر شو بریم پارک میگه نه بزار بخوابیم بلند شدیم بریم واسش متکا آوردم یه کم دراز کشیده میگه مامان خوابیدم عیگه بلیم ( دیگه بریم ) 

- رفته تو راه پله ها نشسته میگه مامان بیا اینجا بشین میگم نمیام زشته نمیشه که دوباره میگه بیا بازم نمیرم این دفعه دیگه میگه مامان عزیزم بیا بغلمحبتبوس

- هر وقت از خواب بیدار میشه دنبال باباش میگرده اگه باباش خونه نباشه زود میگه بابا زنگ بزنیم یه بار من وقت نداشتم زنگ بزنم دستم بند بود خودش دست به کار شده گوشی رو گرفته و میگه صفر نهصد و ...خندونک

- کارت عابر بانک برداشتی بهم میگی عاقا بکش بیست و هفت  داشت رمز کارت باباش رو میگفت قه قهه

- بعضی وقتا میاد میگه مامان بچه عوبیم ( خوبیم ) بوسبوسمحبت

- چند شب پیش میگفت مامان با دستت لامپ رو بگیر گفتم نمیشه مامان من کوچیکم بعد یه دفعه زد زیر خنده و گفت نه شوما بزرگی خنده قربونش برم خیلی مودبانه حرف میزنه  مثلا میگه  شما و یا اغلب اوقات میگه بفمائید ( بفرمائید ) هر چند که چند بار یه دفعه گفته مامان بفرمائید و ماشینش رو پرت کرده رو سرم خخخخخخخ

- از میوه ها عاشق کیوی هندوووونه شده همچنان به کشمش علاقه مند و بعضی غذا ها مثل برنج و ماکارانی و سوپ و فرنی و رو بلده 

- از لحاظ شخصیتی هم هر چقدر با بچه های دیگه مقایسه میکنم بیشتر به خوش قلب بودن و مهربونیش پی میبرم و البته خیلی بهم وابسته است بدون من هیج جا نمیره واسه خودمم هم جای تعجب داره با اینکه از 6 ماهگیش تو مهد بوده اما خیلی بهم وابسته است محبتمحبتمحبت

- چند روز تلاش کردم از پوشک بگیرمش اما جناب آرمان خان اصلا همکاری نکرد گریه

وقتی آرمانی مامان داره تو کارای خونه به مامانش کمک میکنه قربونش برم من 

الهی مامان فدات شه که دایره رو خیلی شبیه به دایره میکشیبغل تشویق

- مثل همیشه دوستون دارم و به خدا میسپارمتون محبت

 

پسندها (7)

نظرات (9)

مامان شهناز
1 خرداد 93 18:56
سلام زندگیم عزیزم هجدهمین دندونت مبارک شرین زبون من دورت بگردم چقدر خوب حرف میزنی گلم خیلی خوبه که دایره شبیهش می کشی باهوش من دلم برات یه ذره شده میبوسمت
مامان آرمان
پاسخ
ممنونم مامان شهناز گلم فدای محبتتون
دایی
1 خرداد 93 21:03
به به قربونش برم چقدر بزرگ شده و چقدر بامزه شده ، الان وقتیه که باید پیشش باشیم که متاسفانه نیستیم دلم خیلی براتون تنگ شده . قربون عزیزم گفتنش برم من
مامان آرمان
پاسخ
شما نور چشمی برادر
خاله سارا و دوستت آرمان
3 خرداد 93 12:40
آفرین به گل پسرمون که اینهمه با مزه حرف میزنه
مامان آرمان
پاسخ
ممنونم خاله جوووووووونم
خاله صدیقه
8 خرداد 93 17:04
آرمان گلم سلام ... هجدهمین مروارید قشنگت مبارک باشه . فقط گاز نگیری کسی رو پسر گلم . روی ماهت رو می بوسم و مشتاق دیدار روی ناز و قشنگتم ... می بوسمت
مامان آرمان
پاسخ
فدای خاله جووووووووووووونم
مامان یاسمین زهرا
13 خرداد 93 13:25
ای قربون کلت
خاله مهدیه
13 خرداد 93 17:00
زندگی خاله خوشحالم که دارم بالیدنت رو می بینم و روز به روز شیرین تر و جذاب تر میشی... ناراحتیم از اینه که خیلی ازت دورم ... واسه دیدنت لحظه شماری می کنم ... گل قشنگم مروارید قشنگت مبارکت باشه ... من عاشق خنده هاتم که حالا با این مروارید قشنگ تر از قبل میشه ... شیطون بلای خاله ... عاشقتم که اینقدر باهوش و مودبی ... مامان زری آرمانی هم مثل خودت خوش قلبه ... دوستت دارم
مامان آرمان
پاسخ
به به خاله مهدیه جووووووووووونم قربونت برم من فدات بشم من از همین مساله همیشه ناراحتم امیدوارم خیلی زود ببینمت
خاله مهدیه ...
13 خرداد 93 17:03
قربون اون کله کچل و خوشگلت بشم من ... مرسی که به مامان زری تو کارا کمک میکنی ... دیگه حسابی خوردنی شدی عشق خاله ...
مامان آرمان
پاسخ
بعله خاله جون حسابی مرد شدم دیگه
ماهیار
15 خرداد 93 0:45
مبارک 18 دندون آرمان از کی شروع کرد به صحبت کردن از چه ماهی
مامان آرمان
پاسخ
ممنونم عزیزم والا دقیقا نمیدونم تاریخش رو از کی بگم آرمان خیلی وقته که کلمه کلمه حرف میزد ولی فکر کنم الان سه یا چهار ماهی میشه اگه اشتباه نکنم داره خیلی خوب جمله میسازه البته که هنوز جای ضمایر رو خوب بلد نیست و اغلب جای خودش از ضمیر سوم شخص استفاده میکنه
هستی
13 تیر 93 16:27
خاله جون زودي بيا از حال آرمانی بگو چراپست نمیذارین آدم نگران ميشه خو.... دلمون تنگ شده