آرمان جان آرمان جان ، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 6 روز سن داره
رادمان جانرادمان جان، تا این لحظه: 5 سال و 3 ماه و 11 روز سن داره

♥ آرمان ، قدم باد بهار ♥

مرداد نود و شش

1396/5/30 9:51
نویسنده : مامان آرمان
390 بازدید
اشتراک گذاری
سلام عشق قشنگم آرمان جونم مرداد ماه برای من و بابا و شما معمولا ماه خوبیه ماهی که معمولا ما ایلام نیستیم و در سفر هستیم
این دفعه هم مرداد ماه برای مسافرت اومدیم به استان اردبیل اول به گنبد سلطانیه رفتیم و بعد یک شب خلخال موندیم البته به قول شما خلخول
خلخال خیلی سرد بود و شما لباس گرم پوشیده بودی گل نازم




بعد هم رفتیم سرعین از لحظه ای که وارد سرعین شدیم شما همش میگفتی پس کی میریم استخر (آب گرم) آخه واقعا عاشق استخر و آب بازی شدی البته رفتی آبگرم و اونجا متاسفانه اجازه نداده بودن بری سرسره تونلی سوار بشی یه کمی ناراحت بودی از این قضیه






و داخل سرعین یه جای تفریحی خیلی خیلی زیبا بود اسمشو راستش بلد نیستم خیلی سخت بود اما شما بهش میگفتی بولاغ لاغ
و بعد از یک شب اقامت رفتیم مشگین شهر
پل معلق واقعا عالی بود و پر از هیجان برای شما مخصوصا قسمت شیشه ای پل








هر چند شما بیشتر از قسمت شهر بازی اون طرف پل خوشت اومد






این عکسها هم مربوط به بقعه شیخ صفی الدین هست




بعد از گردنه حیران رفتیم سمت آستارا خیلی حال و هوای خوبی داشت جوری که دو شب آستارا موندیم
بازارچه ساحلی و بازار نور و قسمت دلخواهش واسه شما دریا
هر چند وقتی از شنا تو دریا برگشتی گفتی مامان اصلا دریا خوب نیست آبش ترشه خخخخ منظورت این بود که شوره
















و بعد از آستارا اومدیم تهران قسمت دوم سفرمون شروع شد
تهران هم خیلی خوش گذشت یه شب رفتیم دریاچه چیتگر که باد و طوفان شد و یه شب هم جنگل های لویزان رفتیم
همین که در کنار پسر عمو جان بودی حسابی بهت خوش میگذشت
یه دیدار خیلی کوتاه ولی عالی هم با خاله حمیده جون و دیانا و آریا هم داشتیم
و بعد هم اومدیم با هواپیما مشهد در واقع قسمت سوم‌ سفرمون شروع شد
دیشب هم رفتیم پارک چهل بازه واقعا عالی بود منتها فعلا ازش عکس ندارم عزیزم
دوست دارم و به خدا میسپارمت نازنینم
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله مهدیه
4 شهریور 96 8:27
همیشه به سفر و شادی... آرمان قشنگم کیف کردم عکساتو دیدم... ایشالا هیچوقت این لبخند ناز از رو برای خوشگلت محو نشه عزیزکم