دو سال و هشت ماهگی
- با سلام به همه دوستان نازنینم
- خدا رو شکر که به دو سال و هشت ماهگی رسیدی عزیزم خیلی خوشحالم که یه کوچولوی دو سال و هشت ماهه تو خونه دارم واقعا زندگی کردن بدون تو گل نازم واسم سخته وقتی که میخوابی متوجه میشم که بدون تو زندگی اصلا رنگ و بویی نداره یکی نیست مدام هر دقیقه بگه مامان بیا بدو دو کنیم مامان واسم کتاب میخونی مامان بیا بازی کنیم حتی گاهی شبا تو خواب هم میگی مامان بیا ماشین بازی کنیم اونم با حالت گریه انگار من هیچ وقت باهات بازی نمیکنم و کلی کارای دیگه واقعا این همه انرژی از کجا میاری مامان جون ؟؟
- چند روز پیش اومدی میگی مامان بابا اسفنجی ماشالله ماشالله چه بزرگ شده خخخخخ
- صبح ها تا از خواب بیدار میشی میگی خوب دیگه سبز شد بیدار شیم وقت بیداریه خخخخ و شبا هم میگی مامان دیگه الان قرمزه باید بخوابیم
- یه سریال تو تلویزیون نشون میده شما همه شعرش رو بلدی و مثل آواز میخونی تا سریال تموم میشه زودی میای تو بغلم و شعرش رو واسم میخونی
- عاشق اتوبوس بازی هستی تو کامپیوتر یه برنامه بازی اتوبوس نصب کردیم خیلی خوب و ماهرانه باهاش بازی میکنی این قوانین راهنمایی و رانندگی رو هم از اونجا یاد گرفتی .
- خیلی خیلی مودب شدی وقتی با هم میریم باشگاه خیلی اروم با خودت یا با بقیه بچه ها بازی میکنی اصلا از لحاظ شخصیتی خیلی دست و دلباز هستی هر کدوم از بچه ها که تو باشگاه بهت میگن آرمان ماشینت رو میدی بازی کنیم تو خیلی راحت بهشون میدی برخلاف بقیه بچه ها که حتی به اسباب بازی خودشون هم قانع نیستن و همیشه تو فکر اسباب بازی بچه های دیگه هستن . تا حالا چند نفر بهم گفتن که جالبه که آرمان به وسیله های خودش فقط قانع هست و به دیگران کاری نداره و من فقط خدا رو شکر میکنم بابت این قضیه البته نمیدونم احتمال داره شما هم بزرگتر بشی اینجوری بشی فقط خدا میدونه
- تا صدات میکنم تو بدترین شرایط باشی هم میگی جونم آرمان
- یه چند وقتی هست که صحبت های آقای دکتر علی بابایی زاد رو از سایت شبکه چهار سیما از برنامه اردیبهشت دانلود کردم و گوش میدم واقعا واسه مامان ها و کلا نه فقط مامان ها همه کسانی که دوست دارن زندگی بهتری داشته باشن توصیه میکنم گوش بدن خیلی صحبت هاشون عالیه
خوب دیگه بریم سراغ عکسها
اینجا رفته بودیم شهر بازی البته شما پات به پدال ها نمیرسید ولی چون خیلی اصرار داشتی نشستی رو صندلی و اون آقای متصدی هم که خیلی ازت خوشت اومده بوده دیگه کاری به شما نداشت
اینم از بازی جدیدت با سنگ های داخل گلدون اینقدر سنگ ها رو در آردی و باهاشون بازی کردی تا بالاخره گلدون رو شکستی از دست تو شیطون بلا
- راستی بالاخره یه پاییز دیگه هم تموم شد خدا رو شکر امیدوارم زمستون هم زودی تموم بشه و بهار زودتر از راه برسه
- مثل همیشه دوستون دارم و به خدا میسپارمتون