آرمان جان آرمان جان ، تا این لحظه: 12 سال و 21 روز سن داره
رادمان جانرادمان جان، تا این لحظه: 5 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره

♥ آرمان ، قدم باد بهار ♥

کوچه پس کوچه

1392/2/27 1:21
نویسنده : مامان آرمان
346 بازدید
اشتراک گذاری

- با سلام به همه عزیزانی که این وبلاگ رو میخونن.

- خدمت پسر گلم عارضم که این روزا مامان کمتر میره سر کار بنابراین تا جایی که بتونه وبتون رو تندتند آپ میکنیم ...

- این روزا دیگه تو خونه نمیشه نگهت  داشت همش دوست داری بری بیرون گشت و گذار  آخ که مشکل اینجا بود که شما از کفش پوشیدن بدتون میامد  تا اینکه کفشی که مامان شهناز جون چند ماه پیش تقریبا 5 ماهگیتون واستون خریده بود رو امتحان کردم که دیدم خدا رو شکر خوشت اومد چی کار کنیم دیگه پسرمون میخواد خودش انتخاب کنه منم بردمت بیرون تا برای اولین بار تو کوچه پس کوچه ها قدم بزنی به من که خیلی خوش گذشت 45فک کنم به شما هم خوش گذشت اما کلی خسته شده بودی آخه همیشه ساعت دوازده یا یک نصفه شب میخوابیدی ولی امشب ساعت یازده خوابت بردخمیازه خدا رو شکر اینم عکسای امروز ...

البته عکس های مربوط به پارک واسه امروز ساعت 12  ظهر می باشد که  من و بابا جون مجبور شدیم شما رو به پارک ببریم تا کمی آروم بگیری  .....عصبانی

 

نمونه

نحوه بلند شدن گل پسرم ...

36

 

6365

 

325

هنوز کاملا باهاشون کنار نیومده بودی هر از چند گاهی بهشون یه نیگاه مینداختی اونم با تعجب متفکر

365

وقتی داشتی از پله ها بالا میرفتی همش برمیگشتی به من و بابا نیگاه میکردی ببینی عکس العمل ما چیه بعدش بای بای میکردی و به راهت ادامه میدادی قلب

325

اما بعدش ترجیح دادی زیاد دور نشی و همون جا بمونی بغل

325325

و با تعجب به بقیه بچه هایی که میرفتن نیگاه میکردی... هر کی این عکسو نیگا کنه فک میکنه وایستادی اونجا از هر کی رد میشه زور گیری میکنی نیشخند

و اینم عکس گشت و گذار تو کوچه پس کوچه ها ...

325

وقتی راه میری فقط به جلوی پات نیگاه میکنی و با دقت قدم برمیداری خدا رو شکر الان دستت رو به مامان میدی ...

- امشب شب آرزو ها بود اگه اینی که میگن دعای مادرا در حق بچه هاشون میگیره راست باشه من کلی واسه سلامتی و خوشبختیت دعا کردم عزیزم امیدوارم که همیشه خندون باشی مامان جون

یه عالمه دوستون دارم . و به خدا میسپارمتون 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

lمامان شهناز
27 اردیبهشت 92 23:13
سلام مغز بادومم جوجوطلایی وای که چقده توشیطون وبلاشدی شیرین عسلم قربونت برم که ورزشکاری ومیری پیاده روی دست مامان زری هم درد نکنه که این روزاوبتو زودبه زوداپ میکنه من که کلی انرژی میگرم خستگیم درمیره گلم اره زری گلم تو واقعا اروم بودی البته تا6ماهگی هردوتاتونومیبوسم


مامان شهناز جووووووونم یه عالمه دوست دارم باهات شوخی کردم گفتم طبیعیه بوس بوس
خاله ملیحهء آرمان کوچولو
27 اردیبهشت 92 23:27
ای جووووووووووووووووووووونم ... نفسسسسسسسسسم.... عششششششششقم.... الهی من قربون تیپ و هیکلت برم...... پسر خوشتیپ خاله آفرین پسر ورزشکار هرروز برو پارک اصلا پاشو بیا اینجا خودم هرروز میبرمت پارکدلم واسه دیدنت یه ذره شده انشالا که آرزو ها ودعاهای مستجاب بشه مخصوصا همه مامانا مخصوصا مامان زری و....

خاله جونم ممنونم ایشالله که دعاهای شما هم مستجاب بشه و به همه آرزو هاتون برسین خیلی دوستون دارم بوس بوس
دایی
28 اردیبهشت 92 0:03
سلام . ماشالله پسرمون چقدر بزرگ شده ، خیلی عکسای خوبی گرفتی ، دیگه کارت دراومده هر روز باید ببریش پارک ولی خوبه از شیطونی کردن تو خونه بهتره ، دلتنگتونم ، زود بیاید اینجا تا آرمان ببریم پارک هر روز و خوش بگذرونیم . قربونتون برم


وای دایی جونم ممنونم که بهمون افتخار دادین اومدین بهمون سر زدین .
یه عالمه دوستون دارم.
عکس ها که به قشنگی عکسای شما و خاله جونم نمیشه ولی بازم ممنونم لطف داری دایی جونم تند تند بیا پیشم یه عالمه دوست دارم
خاله سارا و دوستت آرمان
29 اردیبهشت 92 21:29
آرمان جوني كفشاي خوشگلت مباركه خدارو شكر كه پوشيدي و راه رفتي آخه ماماني خيلي نگران بود
ماماني ميدوني چرا كفشايي كه مامان شهناز خريده رو پوشيده آخه دلش براش تنگ شده ديگه.
راستي بخاطر دلداريتون خيلي خيلي ممنون
سرسره بازي خوش بگذره موش كوچولوي مامان بابا

آره عزیزم واقعا دلمون تنگ شده .
بوس بوس واسه آرمان گلمون