آرمان جان آرمان جان ، تا این لحظه: 12 سال و 21 روز سن داره
رادمان جانرادمان جان، تا این لحظه: 5 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره

♥ آرمان ، قدم باد بهار ♥

آقا کوچیکه

1392/2/25 17:53
نویسنده : مامان آرمان
375 بازدید
اشتراک گذاری

- با سلام به همه دوستان گلم که وبلاگ آرمان جونمو میخونید .

- آرمان جونم اول از همه بگم امروز مامان ارتودنسیش رو برداشت خیلی خوشحالم 326اخیش راحت شدما ... اما تو دوران بارداری مخصوصا اون هفته آخری حسابی لثه هام متورم شده بود که متاسفانه ورمش هنوز نخوابیده ..... بگذریم این واسه شما خیلی خوشایند نبود آخه کارت این بود که پنج انگشتی دست میکردی تو حلق مامان تا با سیماش ور بری دیگه شرمنده که اسباب کنجکاویتون رو به هم ریختیم .

- کارت های بن بن بن ( ban ben bon ) که خاله جون واستون خریده بود رو کم کم داری یاد میگیری الان خیلی قشنگ کارت گل و کارت آب رو میگی مخصوصا آب رو خیلی قشنگ تلفظ میکنی در کل با اشکال بهتر صحبت میکنی مثلا همچنان هر وقت تابلوی عروسیمون رو میبینی میگی ماما و بابا ولی هنوز به خودم ماما نمیگی 3265 فک کنم فقط از رو عکس منو به رسمیت میشناسی حالا هر چی عکس خانوم میبینی میگی ماما و هر چی آقا میبینی میگی بابا مثلا اگه عکس آنجلینا جولی رو واست بیارم بگم آرمان این کیه میگی ماما ماما اون وقت من این شکلی میشم  25نیشخند 

- یکی که در خونه رو میزنه میگی کیه ؟؟؟ البته خیلی واضح نمیگی من همش فک میکزدم تصادفیه اما نمیدونم باید بیشتر دقت کنم ببینم چه جوریاست متفکر

- به راحتی از همه چیز میز و صندلی و مبل میکشی بالا و دیگه یاد گرفتی که واسه پایین اومدن باید از پاهات کمک بگیری نه با مخ بیای پایینلبخند 25 . حتی میری تو آشپزخونه چهار پایه رو میکشی رو زمین تا به گاز برسی بعد با کلی مشقت میری رو چهار پایه که بعدش بری رو گاز بشینی ... عصبانیآخه ببین چه کارای خطرناکی میکنی مامان جون شما هنوز یک سالتونه ...مامان هایی که این وبلاگو میخونن بکن اینا طبیعیه بچه یک ساله از این کارا بکنه 32

- از خوردنی هات بگم که خدا رو شکر غذا خوردنت از بعد از دندونت خیلی بهتر شده ماشالله . تازگی ها عاشق اسمارتیس شدی ( البته نمیدونم اسمش چیه زمان بچگی های ما که اسمش این بود متفکر) همش درخواست اسمارتیس میکنی ولی از بستنی و ژله بدت میاد البته واسه خرابکاری عاشق ژله هستی .

325

این هفته موهات خیلی بلند شده بودن با بابا جون رفتی آرایشگاه موهاتو کوتاه کردی وقتی خونه برگشتین عین لبو سرخ سرخ شده بودی بابا میگفت فک کنم به اندازه تموم عمر یک سالت گریه کردی اونم از ته دل اون وقت قیافه شما 3 و قیافه بابا 325 و اینم قیافه آقای آرایشگر325 خلاصه که خیلی دلت پر بود اینقدر جیغ کشیده بودی که حتی بعد از اینکه خوابیدی هم تو خواب دل میزدی .... الهی مامان فدات شه عوضش خوشگل شدی مامان جونم...

3215

جونم آقا خوش تیپ کوچولوی من

325

متاسفانه اینم یکی دیگه از اون کارای خطرناکی هست که شما میکنی . تموم سیم ها رو از پریز میکشی بیرون بعد با خودت میکشی اینور و اون ور بعد دوباره میخوای بزنیش به برق 23

225

این ماه تو شهر هر چی گشتیم ب بلاک 3 پیدا نکردیم که نکردیم من نمیدونم آخه نی نی های بالای یک سال این شهر چی میخورن مجبور شدیم از یه شهر دیگه خرید کنیم  ... اینم از کار هر روز شما که قوطی ها رو میاری بیرون و باهاش بازی میکنی ماچ

365

چاکریم ...!

3256

325

3251

214

325

25

3259

214

325

32

3225

و این هم از سرگرمی های جدیدی که داری نخشو میگیری و تند تند راه میری ...

145

در پایان دوستون دارم و به خدا میسپارمتون .21

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

خاله ملیحهء آرمان کوچولو
25 اردیبهشت 92 18:46
الهی منقربون اون شیطنت هات برمممممممم .... فدای شکل ماهت بشم چقدر نازو خواستنی تر شدی...همش تقصیر عمو آرایشگره وگرنه شما که پسر آقایی هستی فقط کارای خطرناک نکنی... مامان جونش یه کوچولو دیگه صبر کن اون موقع که بگه مامان و بابا و خودتونو نشون بده هم به زودی میرسه(خطاب به مامانی آرمان: آنجلینا جولی رو خوب اومدی) آبجی جونم بهت تبریک میگم واسه برداشتن ارتودنسی....خوشگل بودی خوشگل ترهم شدی.............

آبجی جونم اختیار دارین از خوشگلی به شما که نمیرسیم به هر حال.
دلمون حسابی واستون تنگ شده ایشالله مامان بزرگ زود حالش خوب بشه تا بیای اینجا من و آرمان و بابای آرمان خیلی دوست داریم بوس بوس
lمامان شهناز
25 اردیبهشت 92 23:07
سلام عزیزدلم قشنگتر ازبرگلم اخه تو چقدر نازوبانمک شدی عسلم ارایشگاه هم که رفتی یه دسته گل شدی نفسم ولی چراگریه کردی نازم البته بین خودمون بمونه این کارت به خاله ملی رفته قربونت برم که اینقده با هوشی که تصویرو خوب می خونیخداروشکرکه مامانی هم دیگه راحت شدولی حیف که یکی ازسرگرمیهات کم شدااره مامان جوونم همه کارای من طبیعی است فقط شما باید یه کوجولو حوصله داشته باشی وچیزای خطرناکو جمع کنی پریزهارو هم درپوش بذاری اخه من میخوام متل شماها کار بکنم

ممنونم مامان خوبم که اینقده واسم وقت میزارین با وجود این همه مشغله ای که دارین .
منم یه عالمه دلم واستون تنگ شده راستی مامان زری تو ارایشگاه چطور بود فک کنم طبیعی بود نه
سمان مامان آرشیدا
25 اردیبهشت 92 23:42
به به عکسا و شیطونیهای جدید آرمن خان رو دیدیم دلمون باز شد.

ماشاللا بهت خوش تیپ خان.
بیچاره بابایی و بیچاره آقای آرایشگر.


عزیزم ممنونم که بهمون سر زدی آرشیدا گلمو ببوس
دایی
28 اردیبهشت 92 0:07
به سلامتی ارتدنسی رو ورداشتی ؟ خب مبارکه ، خیلی خوشحالم ، آرمان چقدر پیشرفت کرده ، برو در بزن ببین میگه کیه یا نه ؟ ) خیلی خوشحالم که پسرمون اینقدر شیطون و باهوشه ، ایشالا همیشه سالم باشه کنار تو . ببوسش از طرف من خانم جولی


مرسی دایی جونم آرتودنسیمو بالاخره برداشتم راحت شدما .
آخه پسزمون میفهمه الکیه کسی پشت در نیست
ممنونم آقای پیت