آرمان جان آرمان جان ، تا این لحظه: 12 سال و 21 روز سن داره
رادمان جانرادمان جان، تا این لحظه: 5 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره

♥ آرمان ، قدم باد بهار ♥

کوچک مرد 85 سانتی

1392/2/20 2:35
نویسنده : مامان آرمان
814 بازدید
اشتراک گذاری

- با سلام به همه دوستان گلم .

- دیگه اینقده کارای بانمک و البته در اکثر موارد خطرناک میکنی که نمیدونم از کدومش واست بگم از اینکه همچنان دست از تلویزون برنداشتی عصبانی و دیشب میز جلوش رو شکوندی گریه و ... ترجیح میدم از این قسمت ناخوشایند واستون چیزی ننویسم ...

- امروز بردمت پارک آخه بابا جون شیفت شب بودن و من هر چی فک کردم دیدیم نمیشه که از عصر تا خود صبح با شما تو خونه بزنیم تو سر وکله هم254 گفتم ببرمت بیرون شاید که اومدیم خونه شب زود تر بخوابی  هر چند خیلی هم تو خوابدن تاثیر نداشت اما ای بدک نبود مشکل اصلی ما فعلا با رابطه نامانوس جنابعالی با کفش میباشد همچنان از کفش بدت میاد و نمیدونم چه بلایی سرت بیارم تا از کفش پوشیدن فرار نکنی متفکر 

مامان جونم نصفه شبه زیاد نوشتتنم نمیاد شاید دوباره بیام بنویسم فعلا تا همیجا بسه ..

اینم چند تا عکس از این چند روز ...

3265

 کوچک مرد  85 سانتی من ....قلب ( ماشالله  یادت نره ) 

ون

وقتی درخواستی داری معمولا این شکلی میشی چشماتو ریز میکنی و جیغ میکشی و البته با همین فیگور معمولا به خواسته هات هم میرسی متاسفانه گریه

2365

اکثز اوقات تو خونه تو همین وضعیتی ... البته کاش فقط آروم رو میز بشینی و نگاه کنی ..

3256

تازگی ها دوربین میاری بهم میدی یعنی ازم عکس بگیر نیشخند

3256

هر وقت چشمات این شکلیه یعنی اینکه تو یه  فکرایی  هستی ... چشم

3265

ماچقلبماچقلبماچقلب

3256

امروز تو پارک داشتی از رو کالسکه خودتو مینداختی زمین به زور و بلا نگهت داشتم 

3256

اینم یه عکس از دندون خوشگلا که جدید اومدن بیرون و دیگه به راحتی دیده میشن ...

3265

این هم از شغل شریف شما  خرابکاری اونم اکثر اوقات تو آشپزخونه که مدام بهش مشغولی 2154

3256

و اینم احوالات جنابعالی بعد از خوردن غذا... امشب دیگه اینقدر این کار رو تکرار کردی که موهات چرب چرب شدن انگار که یه قوطی روغن مو بهش زده باشن 3265

3256

- شکر خدا واسه همه لحظه های با تو بودن 

- مثل همیشه دوستون دارم و میبوسمتون ... در پناه حق 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان شهناز
20 اردیبهشت 92 16:14
سلام به کوچک مرد بزرگم عزیزدلم چقده نازبزرگ شدی قربون اون شیطنتات وشیرینکاریهات برم که هروقت من میشنوم کلی ذوق می کنم ومیخندم عزیزم دسته گلم که اب میدی خلاصه کلی مامان وبابارو سورپرایز می کنی دست مامان جونی هم دردنکنه که این عکسای خوشگل ونازوازت میگیره ومارو ازدلتنگی درمیاره نفسم دلم برات خیلی تنگ شده انشالله هرچه زودتر بیایی اینجا وباشیرینکاریهات خونمون روگرم وشاد کنی توومامان نازت رومیبوسم

فدای مامان گلم بشم
خیلی دوستون دارم و خیلی خیلی دلتنگتون هستم. بوس بوس یه عالمه بوس برای مامان مهربونم

خاله سارا و دوستت آرمان
21 اردیبهشت 92 12:57
سلام
.اول از همه ماشاالله
بعدش اينكه امان از دست اين وسايل آدم بزرگا كه مزاحم كار بچه ها هستن.
بعدش اينكه عكس غذا خوردن كه نه غذا ماليدن به همه جا خيلي بانمكه0
بعدش اينكه ماماني زياد
غصه كفش نپوشيدن آرمان جوجو رو نخوريد اون خود بخود حل ميشه.
آرمان ماهم اونطوريه.
آخرشم كه خدا آرمان ناناز رو براتون حفظ كنه.


مرسی سارا جونم امان از دست این آرمان گلی های شیطووووون