آرمان جان آرمان جان ، تا این لحظه: 12 سال و 21 روز سن داره
رادمان جانرادمان جان، تا این لحظه: 5 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره

♥ آرمان ، قدم باد بهار ♥

یازده ماهه من ...

1392/2/1 15:18
نویسنده : مامان آرمان
392 بازدید
اشتراک گذاری

- با سلام به همه عزیزانم. این چند وقت حدود بیست روز یا بیشتر میشه که به خاطر نداشتن اینترنت نتونستم بیام و ...

- گلک مامان روز 12 فروردین مصادف با تولد دایی جون لبخندالبته یه روز جلوتر ما عازم خونه و کاشانه خودمون شدیم امسال عید خیلی خوبی رو در کنار خاله ها و دایی جون و مامان شهناز گل داشتیم بهتر از همه اینکه بابا جون هم در کنار ما بودن اما متاسفانه روز آخر حال مامان بزرگ بد شد ناراحتو به بیمارستان رفتن و ما خیلی ناراحت شدیم البته  خدا رو شکر امروز بعد از حدود بیست روز از بیمارستان مرخص شدن . روز آخر با دایی جون قرار بود بریم و کلی تو شهر عکس بگیریم آخه خیلی همه جا قشنگ شده بود که متاسفانه به بیمارستان رفتن مامان بزرگ نتونستیم بریم .

- قبل از برگشتن به ایلام رفتیم ملایر تا روز سیزده به در رو کنار عمه جون باشیم خیلی خوش گذشت رفتیم باغ عمه فاطمه و به شما کلی خوش گذشت البته باران کوچولو هم بودن که گهگاهی یه حالی از شما میپرسیدن ابرو اما در کل خوش گذشت و شما عمه جون کلی بازی کردین .

- مهمترین رخداد این ماه شما این بود که روز 24 فروردین هفتمین مروارید کوچولوی شما هم جوونه زد البته متاسفانه مثل سری های قبل شما بی اشتها و کم غذا شدین و کلی درد داشتی تا اما خدا رو شکر الان بهتری منتها همچنان بی اشتها هستی . ماچ

- و اما از کارهایی که تو این ماه یاد گرفتین بگم علاوه بر شیرین زبونی هایی که قبلا میکردین همچنان به کلمه عفت ( با فتحه خونده شود ) یعنی رفت خیلی علاقه مند هستی .مژهاز خود راضی

- تابلوی عروسی منو بابا جونو نشون میدی و میگی ماما .... بابا ... و کلی ذوق میکنی عکس بابا رضا رو نشون میدی و میگی بابا ...چشمک

- . توی راه رفتن اینقدر خوب مهارت پیدا کردی که گاهی با خودم میگم امروز فرداست که بدو بدو کنی پسرم . به همه جا سرک میکشی و دیگه هیچ جایی تو خونه نیست که شما بهش سر نزنی فدات شمبغل 

- توی رقص و به قولی نی نای نای حسابی ماهر شدی علاوه بر اینکه دست هاتو تکون میدی پاهاتو و حتی شونه هات رو هم تکون میدی فدات شم حسابی قرتی شدی

- .دیگه از دست شما ماشین لباسشویی و گاز در امان نیستند تا جایی که بابا جون مجبور شدن رو دکمه پاور لباسشویی روزنامه بچسبونن تا شما نبینیش . همچنان به خوردن باطری علاقه مندی و وقتی واست اسباب بازی هایی میارم که با باطری کار میکنه اول دنبال باطری هاش میگردی که بزاری تو دهنت نیشخند در کل به باطریش بیشتر از خود اسباب بازی علاقه مندی ...

- وقتی از یه کنالی تو تی وی خوشت نمیاد میای و کنترل رو بهم میدی به تی وی اشاره میکنی یعنی کنانال نی نای نای بیار قلب الهی دورت بگردم آخه مرد که نباید اینقده قرتی باشه پسر ....

- عاشق کلید و پریز هستی هر وقت میخوام جارو برقی بکشم باید صد دفعه سیمشو بزنم به برق شما درش بیاری دوباره از اول کارمونه دیگه چشمک فلش  و USB , کلا این طور چیزا میدونی که باید چطوری وصل بشه و خدا نکنه فلش رو کامپیوتر باشه به هر عنوان شده درش میاری و دوباره میخوای وصلش کنی تشویق

- به محض اینکه در ورودی خونه باز میشه به سرعت برق و باد از پله ها بالا میری و تو یه چشم به هم زدن طبقه بالا هستی ... اما متاسفانه از کفش اصلا خوشت نمیاد و همین مساله باعث میشه بیرون با کالسکه بریم و نتونی بیرون از خونه راه بری البته هنوز خیلی واسه شما زوده قند و عسلم ....

- بهت میگم آرمان چشمات کوش با دست نشون میدی بعد خودت ذوق میکنی و واسه خودت دست میزنی  همین طور گوشهات هم نشون میدی و واسه خودت دست میزنی .مژه

- وقتی یه ماشین اسباب بازی میبینی با خودت رو زمین راه میبریش و صدا در میاری فک کنم اینو خاله جون تو مهد یادت داده چون بعد از اینکه رفتی مهد اینکار رو میکنی ..قلببغل

- هر وقت چیزی از دستت میافته یا زمین میخوری خیلی قشنگ میگی اک هی نیشخند

- خلاصه که مامان جون این ماه خیلی پیشرفت داشتی ولی من همشو یادم نیست یکی یکی یادم میاد بعدا واست مینویسم ...

- بهترین اتفاق این ماه اومدن عمه مریم جون به خونمون بوده الان ایشون 3 روزه که خونمون هستن و شما باهاشون کلی بازی میکنی و کلی کیف میکنی عمه مریم جون هم شما رو خیلی دوست دارن و همش تو بغلشون از این ور به اون ور میچرخی امیدوارم عمه جون زیاد پیشمون بمونن تا به شما کلی خوش بگذره قلب

- گلک مامان تولدتون نزدیکه اما به دلیل پاره ای از مسائل مجبوریم به یه مهمونی خونوادگی کوچولو بسنده کنیمناراحت امیدوارم از دست مامانی ناراحت نشیافسوس قول میدم در اولین فرصت واستون تولد بهتری بگیرم البته بابا جون قول داده یه کادوی خوشگل واستون بگیره امیدوارم منو ببخشی گلکم ... خیلی دوست دارم عزیزم ... 

و حالا اینم از عکس ها...

غزل

آهان این دخمل خانوم تپل مپل رو چطور میشه خندوند ؟؟؟ 

3658

آهان مثل اینکه باهام رفیق شدیم ... چاکریم غزل خانوم زبان

2365

این هم از ماست خوردن آرمان شکرم بیشتر لباساش ماست خوردن تا خودش 

12365

3256

و وقتی از ماست خوری فارغ میشم ...

326598

آقا خوش تیپ من کیه ؟؟بغلبغلبغل

32659

قلببغلماچماچبغلقلب

12365

آرمان و بابا جون روز سیزده به در خونه باغ عمه فاطمه جون ...

1254

این هم باران خانوم که قبلا گفته بودم احوال پرس ما زیاد بودن ... ببینم حالا که بغل بابام هستم بازم حالمو میپرسی یا نه ؟نیشخند

258

گلکم همین که دوربین میبینه خودشو شکل موش در میاره ... به قول خاله مهدیه سوپر مدل من !!بغل

1254 3256

منو این همه خوشبختی محاله آخه منو گذاشتین کنار این همه تی وی ولی حیف که جلوش شیشه داره نمیتونم بهشون دست بزنم ...

3256

 دست خاله های هنرمند درد نکنه که یه عالمه از شما عکس های خوشگل خوشگل گرفتن ....

- عمه جون شما رو میزارن تو کارتن قند و و شما رو رو زمین میکشن شما هم کلی کیف میکنین ..

3265

آخه گلم تو خودت قند و نباتیاز خود راضی تو کارتن قند چه کار میکنی  .... البته نه از نوع بوکانش نیشخند

33265

و مثل همیشه دوستون دارم و از راه دور میبوسمتون ...قلبقلبقلب

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

خاله ملیحه "آرمان کوچولو
1 اردیبهشت 92 16:09
واااااااایییییییییییییییی بخورمت من.......... آخه توچقدر نازو خواستنی شدی نفسم...........دلم واست یه ذره شده عشقم....خوشتیپ خاله خیلی دوست داشتم واسه تولدشما بیام ولی حیف به خاطر بیمارستان مامانبزرگ یه مقدار برنامه هاتغییر کرد ولی قول میدم در اولین فرصت بیامو ببینمتون ................. الهی خاله قربون ژست گرفتنت بشه....... آخه پسر توهنوز یک سالت نشده این ژستای قشنگو از کجامیاری....عاشقتمممممممممممممممممم

خاله جونم منم یه دنیا ممنونم شما همیشه زحمت میکشی . خیلی دوست دارم ایشالله خیلی زود بیاین اینجا دلم واستون تنگ شده . امیدوارم زود زود سرماخوردگیتون بهتر بشه

\مامان شهناز\\
1 اردیبهشت 92 16:44
سلام به گل قشنگ ونازم وای که چقدردلم هواتو کرده عزیزدلم دوستداشتم الان پیشت بودم یه بوس ابدارازت می گرفتم ومحکم فشارت میدادم قربون اون شیرینکاریهات برم که تمامی نداره ازوقتی رفتی خونمون سوت وکورشده جات خیلی خالیه دلم می خواست برای اولین تولدت پیشت باشم ولی متاسفانه نمیشه انشالله مامان بزرگ خوب شدمیام ازهمینجا تولدتو به توومامان وبابا تبریک می گم امیدواررم زیرسایه مامان وبابا بزرگ بشی وموفق وعاقبت بخیر


مامان شهناز جوووووووووونم یه عالمه دوست دارم و میبوسمت همیشه قدر دان زحمات شما هستم شما واسه من خیلی زحمت کشیدین . دوست دشتم پیشتون بودم یه عالمه بوس
مامانی درسا
3 اردیبهشت 92 3:28
عزیزم تولدت مبارک انشاالله دستان مهربان خداوند همیشه نگه دارت باشه


خیلی ممنونم لطف دارین
لاله
3 اردیبهشت 92 10:51
آرمان جون تولدت مبارک عزیزم
ایشالا زیر سایه مامان وبابای مهربونت 120 ساله شی




ممنونم خیلی لطف دارین
مامی آیسا(خاله لیلا)
3 اردیبهشت 92 11:21
سلام مرد کوچک الهی بگردم با این عکسای قشنگت .ایشالا همیشه شاد باشی گلم تولدت هزار هزار بار مبارک عشقم.ایشالا120 سالگیت پسر خوشگلم.ببینیم شب کاری بابا عباس کی تموم میشه بیایم واسه تبریک تولد گل پسرمون.ماشالابه شیرین کاریهات قند خاله قربون اون نی ناینایت برم مامانی راست میگه خیلی خوشگل میرقصی.فدات.بازم تولدت مبارک آرمان جونم

مرسی خاله جونم احتیاجی به کادو نیست لطف شما همیشه شامل حال ما بوده ممنونم. آیسا گلمو ببوس

خاله سارا و دوستت آرمان
3 اردیبهشت 92 12:25
سلام
اومديم بگيم تولدت مبارك آرمان كوچول
انشاالله كه سلامت باشي
راستي ماماني دستت درد نكنه كه اين همه عكساي ناز از آرمان مبذاري ما يعني آرمان و مامانش از ديدن عكساي نازت لذت ميبريم


خیلی ممنونم آرمان جوجوی ما رو ببوسین
✿♡✿ مامان و بابای محمدپارسا ✿♡✿
3 اردیبهشت 92 13:50
تولد تولد تولدت مبارک
انشالا تولد 120 سالگیت عزیزم


خیلی ممنونم لطف دارین
مامان سونیا
3 اردیبهشت 92 17:44
'``````````✬ '✧ `✬
`````````` ♜=♜=♜
``````` ` {_♥_✿_♥_}
'``` ✩ `✫{=✰=✰==}✫ `✩
````♖.{♖___♖_♖___♖}.♖
```{==================}
```{✿_❤_❀_♥_✿_♥_❀_❤_✿}
`` {===================}
``{_✿_❤_❀_♥_✿_♥_❀_❤_✿_}


ممنونم لطف دارین
ریحانه
4 اردیبهشت 92 0:36
سلام زری جون..خوبی همشهری...دیگه نمیای نی نی سایت؟ نمیبینمت...

قربون این آرمانی خوشگل بشم من ..چقد خوردنی شده....دعا کن منم زودتر مامان شم تا بتونم روزای سخت غربتو تحمل کنم


عزیزم ممنونم گلم . وقت نمیکنم . ایشالله شما هم به زودی نی نی دار میشی خیلی زود...
خیلی ممنونم که بهمون سر میزنی
خاله سارا
4 اردیبهشت 92 19:26
سلام
نميدونم كه چ شده اما هر بار كه ميام اينترنت بايد بيام به آرمان كوچولو يه سري بزنم.
آرمان جوجو بازم تولدت مبارك


عزیزم خیلی لطف داری باور وقت نمیکنم بیام نت مهمون دارم
دایی
5 اردیبهشت 92 0:05
ای جانم این چقدر بزرگ شده ، چه آتیش پاره ای شده ، خیلی دلم واستون تنگ شده ، کاش نزدیک بودین ، خیلی بده که نمیتونیم شاهد بزرگ شدن آرمان باشیم و این شیرین بازیاشو از نزدیک ببینیم .
ماشالله هزار ماشالله پسرمون روز به روز خوشکل تر و شیطون تر میشه و البته قرتی تر .
دوستون دارم

داییییییییی جونم یه عالمه دوست دارم ممنونم که افتخار دادین و اومدین به وب من سر زدین خیلی دوست دارم و ناراحتم که پیشتون نیستم .
امیدوارم شما رو خیلی خیلی زود ببینم عاشقتم دایی جوووونم