آقا کوچولوی من در طبیعت
- سلام دوستان این بار زودی اومدمو وبلاگو آپ کردم با جناب آرمان خان رفتیم طبیعت گردی خیلی خوش گذشت آیسا نفس خاله و آرتینا جوجو هم بودند البته از اونجایی که لای پتو جهت ایمنی از باد و سرما پیچیده شده بودند نتونستیم ازشون عکس بگیریم ولی خیلی جاتون خالی بود آرمان که واسه خودش همه جا چرخید و هر چی که جلو دستش بود اعم از چوب و سبزه و تخمه و ... تو دهنش میزاشت و وقتی هم سفره پهن شد طبق معمول همیشه اون وسطا واسه خودش میچرخید و حالشو میبرد اینقدر خسته شده که بر خلاف همیشه که از ماشین پیاده میشدیم بیدار میشد الان خوابیده پسرم اینم از عکساش ...
آبنبات مامان تو طبیعت حسابی بهش خوش گذشته
این خوشگل منه ...
آرمان و بابا جون...
بابا متذکر میشن که آرمان جون این چمن ها واسه خوردن نیست بابا ...
اینم از عکسای یه روز خوب تو طبیعت...
و این هم ابتکار مامانی واسه آرمان خوشگلم بس که آویزون آیفون بودیم بسی تفکر کردیم و این شد حاصل تفکراتمون ... یک تلفن برداشتیم و با گیره به دیوار آویزون کردیم البته توی یه ارتفاع مناسب تا آرمان خودش بتونه بدون کمک شخص ثانی ازش آویزون بشه فعلا که جواب داده تا 2 تا سه روز راحتیم
و مثل همیشه دوستون دارم و میبوسمتون....