آرمان جان آرمان جان ، تا این لحظه: 12 سال و 17 روز سن داره
رادمان جانرادمان جان، تا این لحظه: 5 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره

♥ آرمان ، قدم باد بهار ♥

هشت ماهگی مبارک

1391/10/6 9:24
نویسنده : مامان آرمان
487 بازدید
اشتراک گذاری

- سلام دوستان اول از همه یه عالمه خوشحالم که آرمان جونم هفت ماهگیشو پر کرده و وارد هشتمین ماه زندگیش شده خدا رو شکر میکنم ایشالله که همیشه سالم و سرحال باشه و 120 ساله بشه قربونش برم .ممم

- تو این ماه خیلی شیطوون شدی مثلا الان داری با کشو ها و کمدت ور میری و تموم لباس هایی رو که واست تا زدم و گذاشتم تو کشو داری یکی یکی از کشو شوت میکنی بیروون نیشخند البته لازم به ذکر هست الان ساعت حدود 1 بامداد و من هم فردا باید برم سر کار خیلی هم خسته ام ولی خوب چه میشه کرد جنابعالی خوابتون نمیبره عصبانی

- تو این ماه رفتیم آرایشگاه و واسه بار اول تو عمر قشنگتون رو موهای طلایی و نازت رو کوتاه کردی البته موهات بد نشده بود ولی به یه دفعه پیش اومد دیگه شاید به خاطر اینکه آرایشگر همسایه قدیمیمون بود .

- به هم چیز خونه ور میری و دوست داری از همه جا و همه چیز سر در بیاری  واسه کابینت ها که نگو چقدر ذوق میکنی . دیروز خوابم برده بود من و شما تو خونه تنها بودیم  البته شما هم در کنار من خوابیده بودی وقتی میخواستم پتو روت بندازم متوجه شدم شما سر جاتون نیستین و وقتی بلند شدم دیدم بععله شما خودت رو به کشو آشپزخونه رسوندی و داری فضولی میکنی اون هم آروووم و بی سر صدا آخه مامانی این کارا واسه شما زوده خدا رحم کرده شما فقط بلدی سینه خیز بری اگه میتونستی چهار دست و پا بری یا راه بری دیگه چی میشد فک کنم اون وقت باید از تو کوچه پیدات کنم نیشخند

- عاشق تلفنی هر چی هم تلفن رو از دستت میگیرم عصبانی میشی و با من دعوا میکنی و میگی ااااااااااوووووووو دددددددد ن ن ن ن ن ن چند روز پیش تلفن زنگ میزنه از ادره گاز تماس گرفته بودن میگفتن که یکی زنگ زده و زود قطع شده اونا هم نگران شدن که نکنه اتفاقی افتاده باشه واسه همین زنگ زدن تا پیگیری کنن ...نیشخند خلاصه من که حسابی شرمنده شدم وعذر خواهی کردم و فهمیدم بعله جناب آرمان خان خیلی دیگه شیطون شدن .. و دیگه اینکه خدا نکنه قندون رو زمین باشه زودی خودتو بهش میرسونی و تند تند قند ها رو میزارب تو دهنت ...عصبانی آخه مامان جون این کار خیلی خطرناکه پسرم .... منم همش مواظبم که چیزی رو زمین نباشه که جنابعالی یه لقمه چپش میکنی ....

- دیگه این که دیشب متاسفانه یه اتفاق بد افتاد نمیدونم چی شد که یه دفعه در زود پز بین هوا و زمین معلق شد اونم با یه صدای خیلی وحشتناک منم داشتم شما رو که کار پیف کرده بودی عوض میکردم یه دفعه هر دو تامون  از ترس جیغ کشیدیم من حتی هنوز نمیدونستم چی شده یه دفعه خودمو دیدم که تو راه پله وایستادم شما هم تو بغلم داشتیم جیغ میکشیدیم گریهاسترساسترس خیلی وحشتناک بود خدا رو شکر همسایه ها اومدن کمکمون اما شما تا نیم ساعت همش گریه میکردی اروم میشدی دوباره شروع میکردی خیلی ترسیده بودی عزیزم  متاسفانه بابا عباس هم شیفت شب بود  و من و شما تو خونه تنها بودیم  اما فدات شم مامان جون خدا رو شکر خدا به خیر گذروند ...ناراحتوقت تماموقت تمام

- چند وقته که خیلی شیطووووووون شدی گلم و فاصله خوابیدن هات حدود 5 تا 6 ساعت شده مامان جونم این هم چند تا عکس از این چند روز گذشته ...

آرمان بلا

 و اینم از آرمان خان وقتی با سبد لباس هاش درگیر میشه البته الان محو دیدن تبلیغاته و زیاد متوجه نیست...

آرمان وسبد

و تازه اینجا فهمیده چه بلایی سرش اومده هی وای من ....

سبد و آرمان

و قتی جناب آرمان خان فضولیشون گل میکنه ....عصبانیزبان

arman

زبان

 آرمان آرمانه

و اینم از لالای آرمانم .....

لالای آرمانی

آرمان خان ....

جونم

و عشق من ....

عشقم

و وقتی آرمانم در تلاشه که رو پای خودش وایسته قربون اون پاهات برم مامان جونم ...

تلاش

و وقتی آرمان داره مهندسی میکنه ....فک کنم مثل دایی جونش میخواد مهندسی مخابرات بخونه نیشخند

آرمان مهندس

 و این هم عکسایی که واسه اولین بار به آرایشگاه رفتیم قربونت برم تو آرایشگاه خیلی آقا بودی همش واسمون میخندیدی فقط وقتی ماشین اصلاح روشن شد یه کوچولو ترسیدی فدات شم مامان جونم ....

آرایشگاه

قلبقلبقلب

سلمونی

و این آخری هم به مناسبت تولد هشت ماهگیت درست کرده  بودم عسلم که یه کوچولو اندازه یه بند انگشت خودتم ازش خوردی فدات شم ....

کیک

و مثل همیشه دوستون دارم و به خدا میسپارمتون ....ماچماچ

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

خاله ملیحه آرمان کوچولو
7 دی 91 11:56
سلام زندگی من.... اول از همه 8ماهگیت مبارک باشه الهی 120ساله شی وسلامت . الهی من قربون شیطنت هات برم خاله جونی .دورت بگردم که اینقدر دوست داری بری سراغ کشوهات. خاله جون فقط کارای خطرنا نکنی ها..... قربونت برم که دستت به کیبورد نمیرسه وبه زور داری سعی میکنی برش داری ومثل اینکه موفق هم شدی فدای اون موهای ابریشمیت بشم که رفتی کوتاهشون کردی یه عالمه دوستون دارم شماو مامان زری وبابایی عباس رو......

خاله جونم یه عالمه دلمون واست تنگ شده بیا اینجا ببین چقدر با نمک شدم فداتون بشم ایشالله که مامان بزرگ هم زودی خوب میشه مامان شهناز جونم میاد پیشمون بوس بوس

خاله مهناز
7 دی 91 15:58
زهرا جون سلام.ماشاللا ارمان بزرگ شده.ناز بود نازتر شده.خدا حفظش کنه.دوستون دارم .میبوسمتون


سلام مهناز جونم قربونت برم که اینقدر به من و آرمان لطف داری خیلی ممنونم که بهمون سر میزنین یه عالمه دلم واستون تنگ شده سام کوچولو رو ببوس فدات شم
دایی قضیه
8 دی 91 12:03
سلام . پسرمونم که رفت تو هشت ماهگی . ماشالله هزیار ماشالله . تازه داره شیطونیاش رو میشه ها ) این جریان شرکت گاز خیلی حالب بود . تازه داری مث داییت میشی آرمان .خیلی دلتنگم . خیلی خیلی . از راه دور میبوسمتون


فدات شم دایی جونم یه عالمه بوس بوس خیلی خیلی دوست دارم
خاله خاطره
9 دی 91 15:04
سلام قشنگ من هشت ماهگیت مبارک ایشاالله 120 سالگیتو جشن بگیری مامان زری هم از اون کیکای خوشمزه واسمون درست کنه من 2 ماهی هست که میام مینمت عزیزم قربونت برم خیلی دوست دارم دلم هم واست یه ذره شدهمامان زری خیلی مواظب خودتو این شیطون بلا باش.دوووووستون دارم


فدات شم خاطره جوووونم وای خدا نمیدونستم دو ماهه میای بهمون سر میزنی به هر حال خوشحالمون میکنی . ما هم دلمون یه عامه واستون تنگ شده واسه ایلیا عسلم که دیگه نگو قربونش برم . چشم شما تشریف بیارین کیک که سهله واستون گاو میکشیم
مامان حمید کوچولو
10 دی 91 0:11
سلام مامانیه آرمان جون .پسرمن هم جزنی نی های اردیبهشت 91 هست خوشحال میشم که به وبلاگ ماهم سربزنی


سلام عزیزم خوشحالم که یه نی نی اردیبهشتی پیدا کردم خدا حافظ و نگهدار شما و گل پسرتون باشه لینکتون کردم
عارفه وعمه سیمین
10 دی 91 22:03
سلااااااااااااااااااااااااااام ب همگی با تاخیر 8ماهگیت مبارک تپلی خوش خنده ی من
خدایا حفظ کن آرمانی روکنار پدر ومادر مهربونش


سلام گلم چه با تاخیر چه بی تاخیر خوش اومدی عارفه جونم ممنونم گلم ایشالله کیک تولد یه سالگی رو در کنار شما و عمه جوووووون بخوریم بوس بوس
مامان آرشیدا
13 دی 91 14:35
عزیزم ماشاللا ماشاللا خیلی ناز و جیگر شدی.
خیلی هم شیطون بلایی شما.
به زنگ زدنت به اداره گاز کلی خندیدم. برای همسری هم گفتم و اونم کلی خندید.
اینا بزرگ بشن چی میشن دیگه مامانی؟؟!!!!


مرسی خاله جونم بوس واسه آرشیدا گلم
خاله امیرعلی
13 دی 91 17:09
سلام سلام وای چقد عزیز شدی ماشالله آرمان کوچولی
تبریک برای 8ماهگیت تبریک برای مرتب کردن موهای خوشگلت
امیرعلی خیلی دوستت داره همینطورمن
به مامانی سلام برسون



سلام خاله جونم ممنونم از محبتت امیر علی کوچولو رو ببوس


درنا(مامان محمدرهام)
18 دی 91 3:52
سلام عزىزم
ماشالا خىلى ارمان دوستاشتنيه
ماجراى زودپز خيلى وحشتناک بود,خداروشکر چىزى نشد,
پسر من 27اردىبهشته


عزیزم خدا گل پسر شما هم حفظ کنه با اجازه لینک شدین
مامان شايان
24 دی 91 14:51
سلام عزيزم پسرم شايان تو مسابقه ي تولد 2 سالگي ني ني و بلاگ شركت كرده منتظر دستاي پر مهر شماست تا بهش راي بدين زود بياينا فقط تا دوشنبه وقت داريم راستي بايد حتما به 2 نفر راي بدين تا ثبت شه باز مرسي اينم لينك مسابقهhttp://koodakeman91.niniweblog.com/post1099.php