من و پسر عمو جانم
سلام یه چند روزی مهمون ویژه داشتم پسر عمو جونم امیر علی خان به همرا عمه لیلا جونم اومده بودن خونمون خیلی خوش گذشت من که بدون هیچ ناراحتی و غصه ای بغل عمه لیلا هی اینور و اونور واسه خودم میچرخیدم و کیف میکردم پسر عمو جونم هم حسابی هوامو داشت با هم کلی کیف کردیم و رفتیم شهر بازی و رستوران و ... که البته به من غذا ندادن خودشون نامردا تنهایی خوردن ومن نظاره کردم به هر حال پسر عمو جونم دیگه از پیشم رفت تا به پیش دبستانیش برسه ...
اینم یه گزارش تصویری از من و پسر عموم ..
وقتی همه چیز آرومه و روابط خیلی خوب پیش میره....
وقتی آرمان موش میشود...
آرمان گلی خوش تیپ ...
اینم واسه مامان شهنازم به صورت اختصاصی که عاشقشم
و همیشه هم روابط خوب پیش نمیره گاهی هم اینطوریاست...
و این هفته هم کلی کادو از طرف عمه لیلا جونم و زن عمو مریم جونم و پسر عمو جون گیرم اومده که البته مامان زری هم به مناسبت تولد نیم سالگی یه لباس واسم خریده که عکس هاشو میزارم ببینید .
تو این هفته هر روز که میگذره شیطون تر میشم با روروئکم حسابی همه جا رو ریختم به هم و همه جا سرک میکشم که عکساشو تو پست بعدی واستون میزارم
- و مثل همیشه دوستون دارم و از راه دور میبوسمتون هوارتا