یه عالمه خبر داریم
تو این چند وقتی که نی نی وبلاگ در حال آپ شدن بود ما کلب واسمون اتفاق ها افتاد که خلاصه اش رو واستون میگم
- اولیش این بود که آرمان گلمون بعد از کلی زحمت شصت پای مبارکشون رو به سمت دهنشون میبرن و همراه با انگشت مبارک دستشون نوش جون میکنن البته از اولین بار خیلی زمان میگذره و پسر گلم تا الان کلی پیشرفت کرده ولی خوب من اولین بارشو شکار کردم و این عکس واسه همون موقع است.
- خبر بعدی این که پسرم رفته خونه عمه لیلا البته عمه اش رو ندیده ولی یه عالمه با پسر عمو جونش بازی کرده آخه آرمان گلی عاشق پسر عموشه ولی خوب بازم متاسفانه فعلا از آرمان و پسر عموش عکس نداریم ولی به محض این که عکساش حاضر شد واستون میزارم .
-خبر بعدی این که دیگه آقا آرمان حسابی بلا شده و وقتی خودشو تو آینه میبینه کلی ذوق میزنه واسه خودش .
- خبر بعدی این که پسر گلم اومده خونه مامان شهنازش و تو هواپیما هم پسر خیلی خوبی بوده و زیاد اذیت نکرده فقط وقتی خوابش گرفته بود یه کوچولو نق نق کرده . توی هواپیما پسر گلم تو مسیر اول خیلی آقا نشسته بود خانوم مهماندار عاشقش شده بود همش میگفت میشه نی نی تون رو بدین من بگیرمش ولی تو مسیر دوم آقا آرمانمون خسته شده بود و نق میزد البته هوا هم سرد شده بود .
-خبر سوم این که خاله جونش ارشد تهران رشته هنر قبول شده و قول داده که زود به زود بیاد و آرمان جونشو ببینه
- خلاصه کلی خبر بود که به دلیل اینکه نتوستم بیام و بنویسم دیگه حوصله نوشتنشو ندارم
و مثل همیشه دوستون دارم و
اینم یه عکس از من و دایی جونم البته دایی جونم خیلی زود از پیشم رفت ولی این عکسو تو همون یه ساعتی که پیش هم بودیم گرفتم. میبینی چه جور با هم ست کردیم
و وقتی آرمان گلم خسته میرسه خونه این شکلی میشه ... قربون خستگیت برم مامان جونم