آرمان جان آرمان جان ، تا این لحظه: 12 سال و 20 روز سن داره
رادمان جانرادمان جان، تا این لحظه: 5 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره

♥ آرمان ، قدم باد بهار ♥

آرمان مصدوم

1391/6/10 14:17
نویسنده : مامان آرمان
466 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز  بعد از یه چرت درست و حسابی عصرونه واسه خودمون در حال آواز خوندن و دست و پا زدن بودیم که یه دفعه یه زنور بی ادب اومد و پامونو گاز گرفت1212125555 آخه نه که من خوشمزم و مثل گل میمونم واسه همین زنبوره منو اشتباهی گرفته بود ...خجالتخلاصه مامان و بابا منو بردن پیش آقای دکتر منو آقای دکتر دیگه حسابی با هم رفیق شدیم تا منو میبینه میگه به به دوباره اینجا چه کار میکنی؟؟؟

بگذریم ولی این دفعه آقای دکتر بی انصافی کرد و واسم یه آمپول نوشت ناراحتمنم که تازه رو دوش بابا عباسم داشتم به خواب قیلوله میرفتم یه آقای بد اخلاق اومد و یه سوزن گنده تو پام زد چشمتون روز بد نبینه نه که تو چرت بودم خیلی شوکه شدم زودی اومدیم خونه حالا هی من گریه میکردم و جیغ میکشیدم هی مامانم گریه میکرد آخه یکی نبود بگه مامانی تو باید منو ساکت کنی ای بابا چه مشکلاتی داریم ها ... الانم جای زنبور گیدگیم بهتر شده و یه کوچولو قرمز شده مامانم هی نیگاش میکنه و هی میگه بمیرم واست راستی ممنوم از خاله جونی هام و دایی جونم و مامان شهناز گلم که همش داشتن از دیروز به من زنگ میزدن و حالمو میپرسیدن فدای محبتتون.ماچماچخجالتقلب

- خبر مهم دیگه این که امروز تولد خاله مهدیه جونمه خاله جونم یه عالمه دوست دارم دستقلب و هوراااااااااااا واسه خاله جونم ایشاله 120 ساله شی خاله جونم و باز واسم از اون شعر های خوشگلت بخونی ...232323266666666666

12121555

- خبر سوم این که پنجشنبه دارم میرم مشهد خونه مامان شهنازم که یه عالمه عاشقشم فقط از این ناراحتم که بابا عباسمو چند وقتی دوباره نمیبینم آخه من عاشق بابا عباسم.

این پایمصدومم هست که هم واکسن خورده و هم زنبور گازش گرفته ...ناراحت

پای مصدومم

و اینم از دستم که خونه خاله ندا بودم پشه ها خوردنم ...

پشه خورده

ولی من  خوش اخلاقمو میخندم ...

خنده روووووووووو

راستی به شلوار گل گلیم دقت کنین عاشقشم...

شلوارم

ومثل همیشه دوستون دارم یه عالمه بوس واسه همه دوست جونیا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

خاله مهدیه
10 شهریور 91 2:48
اي زنبور طلايي
نيش مي زني بلايي
یه زنبور کوچولو
امروز اومد نیشم زد
یه جایی روی پاهام سوخت
انگار که آتیشم زد
دو ساعته جا نیشش
قرمز شده، می سوزه
مامان می گه«عزیزم!
سختیش همین امروزه»


اون می گه «خیلی وقته
زنبور تو رو ندیده
دلش برات تنگ شده
اومده تورو بوسیده

الهی خاله فدات بشه از بس شیرینی زندگیم ...:خاله جونم مرسی مثل همیشه ذوقیدم وقتی شعر هاتو واسم میخونی بوس واسه خاله هنرمندم

خاله مهدیه
10 شهریور 91 3:13
بووووووووووووووووس واسه اون قشنگیات زندگی خاله همیشه که بخندی بهترین کادوی دنیا رو بهم میدی زود زود بیا که دل مون حسابی تنگولیده


دارم میام پیشت خاله جونم شعر هاتو آماده کن بوس واسه خاله هنرمندم


مامان شهناز
10 شهریور 91 20:29
الهی فدات بشم عزیزم ازبس که مثل گل میمونی جیگرم کاش اون زنبورمنونیش میزد دلبندم دارم روزشماری میکنم که بیایی دوباره خونه بشه پرازشادی ونشا ط انرژی مثبت من بوسسسسسسسسسسسسسسسس


مامان شهناز جونم مرسی که میای بهم سر میزنی. مامان جونم زود زود میام پیشت دعا کن تو هواپیما زیاد سختم نباشه و پسر خوبی باشم بوس بوس
مامی هلیا(خاله لیلا)
16 شهریور 91 19:05
سلام گل پسرممممممممممم.نفس خاله الهی بمیرم که زنبوره اینطوری نیشت زده الهی اون زنبور با کندوش بره رو هوا منهدم بشه.قربونت برم خاله که اینقدر خوشگل شدی و مرد شدی من که عاشقتم مخصوصا اون بغضت مه واسش میمیرم.چقدر دلم میخواد بچلونمت.خاله بمیره که نفهمیدم اذیت شدی جیگرم.خوب به سلامتی دارید میرید مشهد به خاله جونی ها و مامان شهنازو دایی جونی سلام مخصوص برسون.خدا رو شکر که دارید میرید که مامان شهناز هم از نزدیک شیرین کاریهای شما رو ببینه.ایشالا به سلامت برسید.خیلی دلم واست تنگ شده هم شما هم مامان زری جون که دوست جون جونی خودمه و دلم واسش حسابی تنگولیده.خیلی عاشقتمممممممممممم عسلم هزارتا بوسسسسسسسس از اون لپای قلمبت واسه خاله لیلا هم رفتی حرم دعا کن نفسمممممممممممم

سلام خاله جونم کلی دلم واست تنگ شده یه عالمه استراحت کن تا نی نی خوشگلمون تپلی بیاد پیشمون.
منم یه عالمه دوست دارم بوس بوس واسه خاله جونم