4 ماهگی آرمان بلا
امروز آقا آرمان بلا ٤ ماهه شده دست و هوراااااااااااااااااااااااااااا آفرین به پسر نازم.
تا این لحظه آقا آرمان بلا کلی پیشرفت داشته. غلت میزنه ، آواز میخونه دیگه تو پی پی کردنش دقت میکنه( یعنی دیگه طولش نمیده دیر به دیر پی پی کنه ) . دستاشو میشناسه وقتی از جلوش رد میشم با دقت نگاه میکنه کجا میریم اگه ازش دور بشیم اعتراض میکنه یعنی بیاین منم با خودتون ببرین ... با عروسکش کلی حال میکنه و همه چیزا رو میخواد ببره سمت دهنش و یه لقمه چپش کنه
وقتی میره حموم ساکت همه جا رو نگاه میکنه . بیرون از خونه هم گریه نمیکنه وقتی تو کالسکه اش نشسته هم با دقت همه جا رو بررسی میکنه . شبها هم تا وقتی همه بیدارن ایشون هم بیداره و اصلا هم دوست نداره زود تر ازبقیه بخوابه البته بماند که دیشب تا پاسی از شب آقا آرمان واسمون آواز میخوند و با اینکه برق ها رو هم خاموش کرده بودیمو خودمون هم زده بودیم به خواب ایشون به چهچه زدنشون ادامه دادند ...
بگذریم آقا آرمان کلی پیشرفت کردن . فداش بشم که کلی قهرمانه پسرم.
امروز قرار بوده آقا آرمان واکسن بزنه ولی خوب از اونجایی که امروز جمعه است و همه جا تعطیله فردا واسه واکسن میره خدا کنه پسرم زیاد درد نکشه.
منم هم به افتخار آقا آرمان لازانیا پختیدم . دلتون نخواد قراره کیک هم به افتخارش بپزیم بعدا گزارشات رو خدمتتون ارائه میکنیم. البته اگه مثل کیک 3 ماهگی رووونه سطل آشغال نشه
اینم از عکس آرمانمون.
و اینم از لازانیا...
بازم اینا منو خواب کردنو خودشون تنها تنها خوردنی ها رو خوردن قلمبه ها حسابتونو میرسم...