خستگی خرید
دیروز با آقا آرمان گلمون رفته بودیم خرید پسمل گلم خیلی خسته شد آخه داشت میخوابید که رفتیم بیرون و بیرون هم نتونست بخوابه آخه الان دیگه محیط بیرون واسش جذاب شده و با دقت همه جا رو نگاه میکنه و مثل قبل دیگه وقتی میشینه تو ماشین سریع خوابش نمیبره .
آقا آرمان خیلی پیشرفت کرده جدیدا خیلی سخت رفته تو کار آواز قبلا هم آواز میخوند ولی نه با این جدیت الان دیگه با جدیت آواز میخونه البته بگم ها بیشتر وقتایی که کار پیف داره آواز خونیش میگیره از کارای دیگه ای که چند وقته با جدیت دنبال میشه اینه که وقتی عروسکش رو میگیریم جلوش با تلاش هر چه تمام تر میخواد بگیردش و ببرش به سمت دهنش و همیشه وقتی نمیتونه ببرش سمت دهنش حرصش میگیره و سریع دستشو میکنه تو دهنشو یه گاز محکم میگیره ... بمیرم واسه انگشتات مامانی آخه این چه کاریه که میکنی مگه خود درگیری داری پسرم ... اینم از عکس بغض پسرم ایشاله که هیچ وقت بغض نکنی پسرم ولی خودمونیم ها وقتی بغض میکنی خیلی خوردنی میشی گلکم
و اینم از خریدای آرمان گلی دست پسر گلم درد نکنه فدات شه مامانی...