یه عالمه عکس
اول یه دونه عکس خوشمل از باباعباس جونم بزارم که منو گرفته تو بغلش تا من کلی حال کنم آخه من خیلی دوست دارم از اون بالا بالا ها همه جا رو با دقت تماشا کنم آخه نه که تازه دارم همه جا رو کشف میکنم و بررسی میکنم واسه همین هر چی بالا تر میرم بیشتر خوشم میاد به منم ربطی نداره که بابا جونم چقدر کار کرده اومده تو خونه میخواد استراحت کنه ... وقتی منو میگیره بالا همچین کیفول میشم و اینجوریا میشم ...
بعدش هم که بیشتر کیف کنم این شکلی میشم ... از دست این مامانی با این دوربینش ...
حالا که این مامانی این دوربینشو ول نمیکنه و همش داره ازم عکس میگیره پس بزار منم یه ژست حسابی واسش بگیرم حال بیاد
حالا رفتم تو فکر کدوم ورزشو انتخاب کنم آخه من هنوز تو حال و هوای المپیکم و نیومدم بیرون کدوم ورزشو به نظرتون انتخاب کنم آخه من تو همشون قهرمانم ...
فکر کنم فوتبالیست بشم از همشون بهتر تره ...
آووووووورین به خودم هورا آقا آرمان پا طلایی ...
حالا که ورزش کردم مامانی منو حموم کرده و رو طناب پهن کرده تا خشک بشم ....
بعدش هم که موهامو آب و شونه کنم تا دوباره کاکل هام بشه مثل اولش بشم کاکل زری مامان جونم
دیگه خسته شدم یه کوچولو هم بازی کنم تا بعد ....
به کاکل هام تو این عکس دقت نمائید ...
اینم از عکس تموم شد ... تا سری بعد که دوباره با کلی عکس خوشگل بیام پیشتون واسم دعا کنین آخه مامانی میخواد منو ببره پیش یه دکتر واسه چهار ماهگی اوخم کنه از دست این مامانی ...