سه ماهگی آرمان جونی
دیروز یعنی 3 مرداد ما 3 ماهه شدیم دست و هوراااااااااااااااااااااااااااااااا خلاصه دیگه به افتخارمون مامان زری یه کیک درست کرد امان از دست این مامانی بی عرضه همش خراب شد انداختش سطل آشغال
ولی ما که اصلا غصه نخوردیم آخه شب خونه خاله لیلا مهمونی دعوت داشتیم لباس پلو خوری هامونو پوشیدیم موهامونم آب و شونه کردیم ساک لحاف پتو مونو برداشتیم و رفتیم خونه خاله لیلا جونم خیلی ذوق داشتیم آخه خاله لیلا جونم یه دخملی خوشمل تو دلش داره قراره بیاد با هم همبازی بشیمخاله لیلا جونم هم واسمون کیک سه ماهگی پخته بود یه عالمه هم عکس گرفتیم عمو علی جون هم واسمون یه تفنگ خوشگل خریده بود دستشون درد نکنه
این عکس منو کیکم با عروسک میمون مورد علاقمه
خیلی ذوق داریم حالا نمیدونیم از کجای کیک شروع کنیم به خوردن
حالا تا خاله لیلا حواسش نیست بالشت قلبشو بخوریم تا بعد
آخر شب هم کلی با مامان شهناز و خاله جونیا و دایی جونم حرف زدم و آواز خوندم خاله ملیحه جونم هم واسم هواپیما خریده اما هنوز ندیدمش کهههههههههههههههه