آرمان جان آرمان جان ، تا این لحظه: 12 سال و 19 روز سن داره
رادمان جانرادمان جان، تا این لحظه: 5 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره

♥ آرمان ، قدم باد بهار ♥

تغییر نا پذیر

1392/10/24 14:42
نویسنده : مامان آرمان
1,683 بازدید
اشتراک گذاری

- با سلام به همه دوستان گلم 

- آرمان جونم تو این دو سه هفته ای که رفتیم و اومدیم شما به شکل عجیبی تغییر ناپذیر شدی وقتی بیرون هستی دوست نداری بیای خونه و وقتی خونه هستی دوست نداری بری بیرون دو سه بار خواستم ببرمت بیرون طبق معمولی که کلمات کلیدی بیرون رفتن مثل کفش و لباس بپوشیم و ... رو به کار میبردم این دفعات هم همین کار رو میکردم اما در کمال ناباوری شما اصلا خوشحال که نمیشدی هیچی خیلی هم ناراحت بودی که میخواستم ببرمت بیرون و یک چیز دیگه اینکه به شدت به کانون گرم خونواده علاقه مند شدی نیشخند قبلا که بابا جون میرفت بیرون شما هم پشت سرش راه میگرفتی و میرفتی ولی الان با زور و جیغ داد حالیمون میکنی که حتمت سه تایی باید بریم بیرون ما هم باید کلی فیلم در بیاریم تا بتونیم تنهایی بریم بیرون نگران

- تو این ماه خیلی پیشرفت کردی هر چیزی رو که چندین ماه بود داشتم تلاش میکردم بهت یاد بدم رو داری تو این دو سه روز تند تند و بی وقفه یاد میگیری 

- دیروز تو غذا گوشت بود خوردی بعد زود از دهنت در آوردی دادی بهم میگی عوشته نیشت ( گوشته اون چیزی که من میخوام نیست ، دوسش ندارم ) قربون این جمله سازی هات برم من زبان

- به گاو میگی داف نیشخند تا میبینی کلی ذوق میکنی و صداش رو در میاری 

- همچنان اصرار داری بگی یه سری چیزا زشتن و یه سری چیزا عشنگن ( قشنگن ) 

- بهت میگم آرمان تو چی هستی میگی پِشَر ( پسر ) عکس دختر بهت نشون میدم میگم این چیه میگی دوعتَر ( دختر ) 

- یه سری دیگه از کلماتت اینا هستن 

توپ باژی = توپ بازی    پانا = پاندا       علی و دست = یعنی دستمو بگیر علی کنم بلند شم 

مت = متر       تانو = کانگورو          گتار بوگ گه =  قطار بوق زد    حرم امام رضا که میبینی سریع سینه میزنی      شیششی = شیش ضلعی 

-  اما یه چیزی که این چند روز خیلی نگرانم کرده علاقه شدیدت به سی دی و تلویزیون دیدنه البته شاید از تنها بودنته  که اینقدر علاقه مند هستی بهت میگم آرمان بریم توپ بازی میگی نه سی دی یعنی نه سی دی نگاه کنیم ناراحت

- به آرم شبکه ها خیلی علاقه داری و همش داری نشونش میدی و میگی آه یعنی این چیه از تبلیغ ها هم عاشق تبلیغ تن تاک شدی بهش میگی تن تا 

- دیشب قبل از خواب داشتی انگشتات رو میشمردی خیلی با نمک میشمردی من این کار رو بهت یاد ندادم  این کار رو  خاله الهام بهت یاد داده خلاصه که خیلی سورپرایز شدم تشویق

اینم چند تا عکس از این روزها 

بقیه عکسها هم اینجان 

 

 

داری واسه مامان عطر میزنی فدات بشم من 

میگم آرمان این اسباب بازی ها مال کیه میگی آمانه 

- مثل همیشه دوستون دارم و به خدا میسپارمتون قلب

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

خاله ملی
24 دی 92 18:37
ای جونم الهی قربون شیرین زبونی هات برم من قربونت برم که خیلی قشنگ وقتی واست اتفاقی میوفته رو برای دیگران تعریف میکنی... عاشقتمممممممممممممم
مامان آرمان
پاسخ
فدای محبت های خواهر گلم ملی جونم عاشقتم
مامان شهناز
24 دی 92 19:39
سلام عشم عزیزدلم تواین چندروز انگار بزرگتر شدی قربونت برم که این قدرخوب حرف میزنی دلم حسابی برات تنگ شده وجای خالیت اینچا خیلی معلومه وقتی اینچاهستی خونمونگرموشادهروزازودمیگذره ولی وقتی شما میرین اینچا خیلی سوت وکور میشه انشالله هرباشید درپناه خداوزیرسایه امام زمان باشید دست مامان جون دردنکنه که ازشیرین کاریهات می نویسه واین عکسای قشنگ روازت میگیره دوستون دارم ومیبوسمتون
مامان آرمان
پاسخ
فداتون بشم من
مینا مامان آرمانی
25 دی 92 11:17
عزیزیم مثل همیشه خوردنی هستی
مامان آرمان
پاسخ
ممنونم عزیزم
دایی
25 دی 92 23:35
منم حس میکنم تو این چند روز خیلی بزرگ تر شده چرا ؟ دلتنگ
مامان آرمان
پاسخ
نمیدونم والا
مامان یاسمین زهرا
26 دی 92 16:06
فدای تو و حرف زدنت عزیزممممم
مامان آرمان
پاسخ
ممنونم عزیزم
خاله سارا و دوستت آرمان
29 دی 92 11:43
وای خدای من چقدر این دو تا فسقلی شما و ما بهم شبیهن یعنی حتی گاها علایقشونم عین همه ابنم تن تاک رو خیلی دوس داره و البته سی دی دیدن رو خدا براتون نگهش داره عزیزم
مامان آرمان
پاسخ
آره سارا جونم منم همیشه متعجبم از این همه شباهت خدا هر دوشون رو حفظ کنه انشالله
خاله سارا و دوستت آرمان
29 دی 92 11:45
زهرا جان آرمان ماهم عاشق سی دی دیدن شده و منم بسی نگران این مطلبم راست میگی حتما بخاطر تنهاییشونو و این هوای سرد خدا براتون حفظش کنه
مامان آرمان
پاسخ
من که بسیار نگرانم. و نمیدونم چه کار باید کرد اگه راهکار مناسب پیدا کردی منم استقبال میکنم ازش