روزای آبانی
- با سلام به همه دوستان گلم ...
- آرمان جونم تو همین چند روز اخیر بازم کلی پیشرفت داشتی و چیزای جدید یاد گرفتی عزیزم تا جایی که یادم باشه واست مینویسم :
تاکسی = تاشکی
انار = انا ( نون با تشدید )
دوربین عکاسی = عَشک (عکس )
پرتقال و لیمو شیرین و ... = شیب (سیب )
اسپند دود کردن = دود
به جای همه کلماتی از قبیل بیا یا اینو ببین یا به من توجه کن میگی پاشو
- قربونت برم هر چی که بلدی که خوب بلدی اونایی رو هم که واست تلفظس سخته با هنرمندی هر چه تمام تر واسم پانتومیم اجرا میکنی تا متوجه بشم چی میخوای مثل مسواک ، کلاه ، کشمش ( که جدیدا عجیب عاشقش شدی ) ، آدامس ، هول دادن ماشینت ، نقاشی کشیدن و کلی چیزای دیگه که یادم نیست
- شب موقع خواب همین که چشمات کم کم داره گرم میشه تا بخوابی یکی یکی کسایی رو که به یادشون هستی صدا میکنی اگه بابا خونه باشه که هیچی اگه شب کار باشه و خونه نباشه اولیش باباست اینجوری میگی
آرمان = ماما
من = بعله
آرمان = بابا
من = رفته سر کار
آرمان = ( دوباره ) بابا
من= میاد مامان جونم فردا میاد
آرمان = مَئی
من = رفته خونشون
آرمان = دایییی
من = لالا کرده
آرمان = عاتی ( آرتین )
من = بالاست خونشونه فردا میاد خونمون
و این مکالمه بین من و شما یه هفت هشت دوری تکرار میشه تا خوابت میگیره نفسم ...
- از تفریحاتت اینه که بشینی پشت کامپیوتر کشمش بخوری و من واست موتور و ماشین و کامیون و آمبولانس و .. سرچ کنم تا شما بسی حض ببرین
- تو پست قبلی نوشته بودم که همین روزاست که دستگاه دی وی دی رو کاملا بترکونی و خیال همه رو راحت کنی متاسفانه پیش بینی ها درست از آب در اومد و دستگاه تازه نفسمون به ملکوت اعلاء پیوست
- اینم عکس گل پسر در حال کشمش خوردن و ...
برای دیدن بقیه عکس ها به ادامه مطلب بیاین لطفا
اینم شما و دوست کوچولوتون آقا آرتین
امسال تولد بابا جون مصادف بود با تاسوعا و عاشورا واسه همین کیک نگرفتیم و به جاش رولت خرما درست کردم .... همسر عزیزم تولدت مبارک ایشالله که همیشه سایه ات بالا سر من و آرمان گلی باشه
و باز هم مثل همیشه دوستون دارم و به خدا میسپارمتون ...