آرمان جان آرمان جان ، تا این لحظه: 12 سال و 18 روز سن داره
رادمان جانرادمان جان، تا این لحظه: 5 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره

♥ آرمان ، قدم باد بهار ♥

روزای آبانی

1392/8/28 19:44
نویسنده : مامان آرمان
2,026 بازدید
اشتراک گذاری

- با سلام به همه دوستان گلم ... 

- آرمان جونم تو همین چند روز اخیر بازم کلی پیشرفت داشتی و چیزای جدید یاد گرفتی عزیزم تا جایی که یادم باشه واست مینویسم :

تاکسی = تاشکی

انار = انا ( نون با تشدید ) 

دوربین عکاسی = عَشک (عکس ) 

پرتقال و لیمو شیرین و ... = شیب (سیب ) 

اسپند دود کردن = دود 

به جای همه کلماتی از قبیل بیا یا اینو ببین یا به من توجه کن میگی پاشو نیشخند

- قربونت برم هر چی که بلدی که خوب بلدی اونایی رو هم که واست تلفظس سخته با هنرمندی هر چه تمام تر واسم پانتومیم اجرا میکنی تا متوجه بشم چی میخوای مثل مسواک ، کلاه ، کشمش ( که جدیدا عجیب عاشقش شدی ) ، آدامس ، هول دادن ماشینت ، نقاشی کشیدن  و کلی چیزای دیگه  که یادم نیست 

- شب موقع خواب همین که چشمات کم کم داره گرم میشه تا بخوابی یکی یکی کسایی رو که به یادشون هستی صدا میکنی اگه بابا خونه باشه که هیچی اگه شب کار باشه و خونه نباشه اولیش باباست اینجوری میگی

آرمان = ماما

من = بعله 

آرمان = بابا 

من = رفته سر کار 

آرمان = ( دوباره ) بابا 

من=  میاد مامان جونم فردا میاد 

آرمان = مَئی 

من = رفته خونشون 

آرمان = دایییی 

من = لالا کرده 

آرمان = عاتی ( آرتین ) 

من = بالاست خونشونه فردا میاد خونمون 

و این مکالمه بین من و شما یه هفت هشت دوری تکرار میشه تا خوابت میگیره نفسم ...

- از تفریحاتت اینه که بشینی پشت کامپیوتر کشمش بخوری و من واست موتور و ماشین و کامیون و آمبولانس و .. سرچ کنم تا شما بسی حض ببرین 

- تو پست قبلی نوشته بودم که همین روزاست که دستگاه دی وی دی رو کاملا بترکونی و خیال همه رو راحت کنی متاسفانه پیش بینی ها درست از آب در  اومد و دستگاه تازه نفسمون به ملکوت اعلاء پیوست 

- اینم عکس گل پسر در حال کشمش خوردن و ... 

برای دیدن بقیه عکس ها به ادامه مطلب بیاین لطفا 

 

 

اینم شما و دوست کوچولوتون آقا آرتین 

امسال تولد بابا جون مصادف بود با تاسوعا و عاشورا واسه همین کیک نگرفتیم و به جاش رولت خرما درست کردم .... همسر عزیزم تولدت مبارک ایشالله که همیشه سایه ات بالا سر من و آرمان گلی باشه 

 

رولت خرما

 

و باز هم مثل همیشه دوستون دارم و به خدا میسپارمتون ...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

خاله سارا و دوستت آرمان
29 آبان 92 17:29
نوش جونت آرمان جونی قهرمان واای برم پایینتر مطالب بعدی رو بخونم انگار کشمش خورون داره به جاهای باریک میکشه منم به نوبه خودم خداحافظی دی وی دی رو از خونتون تسلیت میگممسلما اولی نیست آخری هم نخواهد بود تولد بابا هم مبارک دست مادر خوش سلیقه و مهربونم درد نکنه امیدوارم همیشه کنار هم شاد و سالم زندگی بکنید
مامان آرمان
پاسخ
بعله فکر کنم سری بعد از به ملکوت پیوستن کامپیوتر باید خبر بدم
راحله
29 آبان 92 20:49
ای جوووووووووونم عااااشق مکالمه قبل خوابتون شدم چقدر بامزه راستی مامان خانومی الان دیگه آقا آرمان خودش تنهایی میخوابه؟ نازی به لالایی یا شیر خوردن نداره؟ در ضمن رولت خرماتون بسیار وسوه برانگیز بود آفرین به شما مامان کدبانوووو
مامان آرمان
پاسخ
نه بابا هنوز با هم میخوابیم متاسفانه رولت خرما هم قابلتون رو نداره
راحله
29 آبان 92 22:39
مرسی عزیزم نوش پجونتون...آخه هورادی من همیشه شیشه به دست خوابش منیبره میخواستم بدونم شما لالایی میخونی یا جور دیگه ای میخوابونی؟
دایی
30 آبان 92 2:17
به شدت دلم واستون تنگ شده ، فقط دوس دارم حرف زدنتو ببینم دای جون خیلی خیلی دلم هواتُ کرده هرشب خوابتو میبینم ، امیدوارم به زودی بتونم ببینتمتون . بوووس بوووس
مامان آرمان
پاسخ
قربونت برم داداشی ما که اینقده دلمون تنگ شده که دیگه بیخیال این دلمون شدیم یه عالمه دوست دارم داداش گلم
خاله ملی
30 آبان 92 13:28
اول سلام به آبجی خوبم و مرسی بخاطر گذاشتن عکسای جوجو بعدشم سلامبه نفس خاله الهی قربونت برم با این کارا و شیطنتهات مئی به قربونت بره الهی.... دلم واست یه ذره شده عشقم قربون خنده هات برم الهی آخه خاله جون چرا رومیز رفتی نزنی کامی رو بترکونی نفسم دست مامانی هنرمندتم درد نکنه که رولت خرمادرست کرده حتما خیلی هم خوشمزه بوده دلم خواست دوستون دارم و میبوسمتون
مامان آرمان
پاسخ
خاله جونم همین روزاست که یه گزارش کار هم از نابود شدن کامی براتون بزارم فدای آبجی گلم بشم بیاین اینجا تا براتون رولت خرما درست کنم البته به هنرمندی های خودتون که نمیرسه
مینا
1 آذر 92 0:46
ایشالله سایتون120سال بالاسره گل پسری باشه
مامان آرمان
پاسخ
خیلی ممنونم
مامان شهناز
1 آذر 92 14:15
سلام عزیزم قربون اون شکل ماهت برم ماشالله چقد بزرگ شدی قربون اون شیرین زبونی برم من که عاشق مکالمه قبل ازخوابت شدم خداالهی تو وتمام کوچلوهای عزیزوحفظ کنه وزیرسایه مامان وبابابزرگ بشین تولد باباجون هم مبارک انشالله همیشه سالم وتندرست باشه وسایه اش روی سرتون باشه دست مامان جون هم دردنکنه بااون رولت خرمای وسوسه انگیزش واین عکسای قشنگی که ازتو میگیره وکلی مارو خوشحال میکنه مبوستون وبه خدای مهربون میسپارمتون
مامان آرمان
پاسخ
سلام مامان جونم قربون شما برم که اینقدر محبت دارین البته که این هنر آشپزی من حتی یک درصد از هنر نمایی های شما هم نمیشه فداتون ایشالله که همیشه سایه شما بالا سر من و آرمانی و عباس باشه فداتون