یک عدد واکسن پر درد سر
- سلام به همه دوستان عزیزم ...
- اول از همه آرمان جونم هجده ماهگیت مبارک و یه عالمه دست و هورا واسه قند و عسلم که هجده ماهه شده وای آرمان جونم نمیدونی چقدر میچسبه که ادم تو خونش یه پسر کوچولوی شیطون بلای هجده ماهه داشته باشه آخه خیلی کارای با نمک میکنی و حرف های غلط غلوط با نمک میگی آدم دلش ضعف میکنه واست
- تو پست قبلی نوشته بودم که خاله ملیحه پیشمون بودن ایشون هم متاسفانه رفتند شما هم چند روزی تو خونه دنبالش میگشتی و میگفتی مَئی مَئی بعد دستات رو بالا میگرفتی و میگفتی عَفت
اما حالا مثل اینکه با قضیه کنار اومدی و دیگه دنبال خاله نمیگردی فقط هر از گاهی گوشی مامان رو میاری تا فیلم دایی و مَئی رو واست بزارم قربونت برم که اینقدر زود عاشق میشی و اون قدر زود هم فارغ از عشق
- ووووووووووووی حالا میرسیم به ماجرای واکسن ... دیروز یعنی روز شنبه 4 آبان با بابا جون راهی خانه بهداشت شدیم تا واکسن جنابعالی رو بزنیم ، متاسفانه شما از همون اولش که رفتی تو اتاق قد و وزن شروع به گریه کردی من نمیدونم چی شد از چیزی ترسیدی یا نه ولی به هر حال ینقدر گریه کردی که خانوم پرستاره گفت ببریدش اصلا قد و وزن نمیکنم و کلی خانومه شاکی شد خلاصه که قد و وزن نکردیم ... بعدش هم که رفتیم تو اتاق تزریقات واکسن شما شصتت خبر دار شد که بعله یه خبرایی هست تا جایی که من و بابا و آقایی که واکسن میزد به زور تونستیم شما رو یه جا بند کنیم راستشو بخوای مامان جون من هیچ وقت واسه واکسنت تو اتاق نمیومدم آخه دلشو نداشتم شما رو واکسن بزنن ولی این سری باید به کمک آقای پدر میشتافتم اینجوری شد که با هزار مشقت واکسن شما رو زدیم وقتی میخواستیم برگردیم خونه شما تو خیابون آروم آروم بودی ولی همینکه در پارکینگ رو میزدیم تا بیایم تو دوباره شروع میکردی به گریه از اون گریه های ناجوووووور که مجبور شدیم شما رو از ساعت 10 تا 2 بعد از ظهر شما رو تو خیابونا بچرخونیم تا شاید گریه ات بند بیاد تا بالاخره استامینوفن بعد از 3 ساعت اثر کرد و شما خوابت گرفت شبش هم همش تب داشتی من و بابا تا خود صبح بیدار بودیم نزدیکای صبح بود که شما کمی تبت بهتر شد و خوابت گرفت من نمیدونم با وجود خوردن استامینوفن شما چرا بیدار بودی فردای روز واکسن هم هر از چند گاهی میگفتی پا بعد میگفتی آه آه یعنی پام رو بوس کن درد میکنه الهی مامان به فدات بعد از یه تب مختصر دیگه خدا رو شکر حالت بهتر شد اما تو دو روز کلی آب شدی قربونت برم .
- دیگه اینکه تا صدای آرتین پسر همسایه رو تو راهرو میشنوی تند تند میگی عاطی بعد زودی میری در و باز میکنی و آرتین هم از خدا خواسته زودی میاد تو خونه خلاصه که این روزا بازار مهمون بازی شنا با آقا آرتین حسابی داغ داغه
- واست سی دی کودک خلاق رو گرفتم تا واست میزارم تند تند آهنگ اولشو تکرار میکنی
موندم تو روزای سرد زمستون شما رو کجا ببرم پارک اینجا هم یه روز سرد پائیزی تنها مشتری پارک یک عدد پسر شیطون بلا بودن ...
طبق معمول وقتی از بیرون رفتن نامید میشی میری تو راهرو میشینی به انتظار بابا تا از کار برگرده اونی هم که تو دستت هست کارت عابر بانکه هر وقت میخوای بری بیرون کارت برمیداری قربونت برم که از الان دوست نداری دست خالی از خونه بری بیرون
اینجا هم در حال تعارف کردن به نشستن بودی تا رو یه صندلی میشینی به هر کی کنارت باشه میگی بیشی ( بشین )
اینجا هم که از مکان های مورد علاقه شماست
و مثل همیشه دوستون دارم و به خدا میسپارمتون ...