آرمان جان آرمان جان ، تا این لحظه: 12 سال و 19 روز سن داره
رادمان جانرادمان جان، تا این لحظه: 5 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره

♥ آرمان ، قدم باد بهار ♥

15 ماهگی

1392/5/6 9:40
نویسنده : مامان آرمان
390 بازدید
اشتراک گذاری

- سلام به عزیزانم.

- آرمان جونم این ماهی که گذشت خیلی بد بود متاسفانه هنوز هم ادامه داره شما غذا نمیخوری و بی اشتهایی همچنان دندون های نازنینت اذیتت میکنن و من کلی واسه شما غصه میخورم ...ناراحت

- اما خبر خوب اینکه یه مروارید دیگه زده بیروون و خدا رو شکر که یک بحران دیگه رو پشت سر گذاشتی الان فکر میکنم شما دارای سیزده عدد دندون خوشگل  و با درد سر هستین قلب

- عزیز دلم تو این ماه درک شما از محیط اطرافتون خیلی زیاد شده هر چی بهت میگم کاملا درک میکنی و منظورمو خیلی خوب میفهمی گاهی میای واسم صحبت میکنی البته وقتی بابا از سر کار میاد تند تند واسش یه سری کلمات نا مفهوم میگی اگه بهت نیگاه نکنه چند بار به پشتش میزنی که یعنی حواستو بده به من نیشخند بعد تند تند واسش حرف میزنی و دستات رو به علامت های مختلف تکون میدی ما هم در جواب تند تند میگیم نه بابا ... جدی .... آره میدونم .... درسته و ... بعد شما بین حرفات میخندی میفهمیم که الان داری یه چیز خنده دار تعریف میکنی چشمک ما هم خلاصه باید بخندیم دیگه زبان خلاصه که خیلی با نمک تعریف میکنی ماچ گاهی وقتا هم با تلفن اینجوری صحبت میکنی ولی جالبه که وقتی بهت تلفن میدن باهاش صحبت نمیکنی یعنی خودت باید میل به صحبت داشته باشی زورکی نمیشه متفکر

- عاشق وسایل نقلیه هستی مخصوصا ماشین های بزرگ مثل اتوبوس و کامیون به ماشین میگی جیییییییی  یعنی من بهت گفتم ماشین شما میخوای بگی شین میگی جییییی به موتور میگی عوتو عوتو ( ع با ضمه ) به دمپایی میگی عم پا ( ع با فتحه ) عم پا... عاشق دمپایی هستی البته دمپایی بزرگ نه مال خودت  خلاصه که از الان داری پا تو کفش بزرگان میکنی نیشخند به کفش میگی کش .

- عصر ها معمولا میخوابی وقتی بیدار میشی بی وقفه میری دم جا لباسی اگه بابا خونه باشه میری سراغ لباس های بابا و یکی از لباس هاش رو برمیداری که بری بیرون یا سوئچ ماشین رو برمیداری اگه هم نه که من بیچاره رو عاصی میکنی و همش میری سراغ لباس های من جالبه که میدونی لباس های هر کدوممون کدوم کمده تشویق.

- یه چیز جالب که مثل من و بابایی عاشق چای خوردنی تا چایی میبینی میگی چویی چویی و باید واسه شما هم چای بریزیم و متاسفانه قند هم حتما باید باهاش بخوری به قند میگی عند ( ع با فتحه ) یه روز واست چایی آوردم بی قند اینقدر گفتی عند من متوجه نشدم آخرش خودت رفتی به قندون اشاره کردی اون موقع فهمیدم قند میخوای قند و عسل مامانماچ 

- وقتی کار پیف پیفووووووو انجام میدی خودت میای دست به پوشکت میزنی و میگی پیف پیف البته این کار رو خیلی وقته شاید یه ماه بیشتر  که انجام میدی من یادم رفته واست بنویسم گلم .تشویق

- یه چهار پایه تو آشپزخونه داریم که از دست شما قایمش کردم بس که این چهار پایه بینوا رو میبردی دم پنجره که جییی ( ماشین ) ببینی یا کنار ظرفشویی تا آب بازی کنی خودت مستقل و بدون کمک من چهار پایه رو از این ور به اون ور میکشی تشویق

- هر چی سی دی تو خونه پیدا میکنی میندازی تو کیس کامی یا از لای کشو میندازی تو کشو مثل ضبط ماشین الان فک کنم تو کیس کامی یه ده تایی سی دی انداختی ابرو

- از صدای ویندوز و خاموش شدن کامی خیلی خیلی میترسی نگرانعجیب هااااا ماچ

- وقتی یه بچه میبینی میگی نی نی حالا میخواد بیرون باشه تو تی وی باشه یا هر جای دیگه بغل اما با نی نی ها زیاد خوب رابطه برقرار نمیکنی مگه اینکه از شما بزرگ تر باشن اون موقع حسابی باهاشون بازی میکنی عینک

- بهت میگم آرمان غذا میخوری میگی نه میگم آرمان میوه میخوری میگی نه میگم بریم بیرون میگی بئیم مژه البته از خیلی وقت پیش شاید دو ماهی میشه که نه گفتن رو شروع کردی متاسفانه افسوس

- یه کار بد جنسی که میکنیم البته مامان جون ببخشید ها بابا میشینه تو پذیرایی و مامان تو آشپزخونه بابا یکی یکی وسایل سفره رو میده به شما شما واسم میاری آشپزخونه من تشکر میکنم شما هم تشکر میکنی البته به  شیوه ژاپنی ها تا کمر خم میشی اینجوری میشه که سفره جمع میشه نیشخندخیلی ممنونم پسرم  البته نا گفته نمونه که تا الان چیزی از سرویس لیوان هام باقی نمونده  و همشون شکستنعصبانیگریه

- وقتی آب یا یه چیز مایع میریزه روت میگی دیخ یعنی ریخت . مفهوم داغی رو هم خیلی خوب میفهمی وقتی یه چیز داغ دست میزنی میگی داغ  و یه چیز جالب وقتی غذا میخوری بعدش خودتو تمیز میکنی که معمولا البته هیچی نخورده پا میشی خودتو تمیز میکینی و دیگه لب به غذا نمیزنی ماچ

دیگه این پست خیلی طولانی شد ببخشید مامان جونم ...

123

اینم از حاجی آرمان ما که البته از حاجی بودن فقط مو کوتاهیش رو به ارث برده فرشته

325

3256

258

این خانوم خوشگله هم محدثه جون هستن که با آرمان کلی بازی کردنماچ

258

این عاقا عشق بنده میباشند ماچ

3256

ایشون هم آقا آرتین همسایمون هستند که زیاد هم با آرمانی آبش تو یه جوب نرفت که نرفتسوال

23658

از معدود دفعاتی که آرمان و آرتین هر کدوم جداگانه مشغول بازی هستند...قلب

3258

- مثل همیشه دوستون دارم و به خدای مهربون میسپارمتون .ماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

خاله ملیحهء آرمان کوچولو
6 مرداد 92 3:11
واییییییییییییییی سلام به روی ماهت عشقم الهی قربونت برم من زندگی خاله چقدر خوردنی شدی خوشگل بودی خوشگل تر سدی الهی من فدای اون حرف زدنت بشم نفسم... خیلی دلم واست تنگ شده وای که چقدر دوست دارم بگیرمت تو بغلم وحسابی فشارت بدم اما نه اینکارو نمیکنم ولی هزارتا بوس محکم طلبت آفرین به اینهمه کارای شیرینی که انجام میدیزندگی خاله ای بوسسسسسسسسسسس


قربون خاله مهربونم برم که همیشه تند تند میاد به وب من سر میزنه منم خیلی دلم واستون تنگ شده ایشالله خیلی زود میام پیشتون دوستون دارم یه عالمه
محراب و مليكا
6 مرداد 92 11:04
خاله قربونش بشه دوست عزیز مليكا در جشنواره نی نی وبلاگ شرکت کرده خوشحال می شم به وب دخترم بیاین ( آرشيو مطالب ) و لطف و مهربونی خودتونو از ما دریغ نکنید. كد 576 رو به 20008080200 پيامك كنيد . اگه قبلا از شماره خودتون راي دادين لطف كنيد از يه شماره ديگه برا دخترم بفرستيد . امروز كه نتايج رو ديدم رتبم خيلي پايين بود حقيقتش دلم خيلي شكسته . لطف كنيد به دخترم راي بدين و اگه ميشه به دوستان و آشناهاتون هم بگين به دخترم راي بدن كد 576 . ممنون كه دلم رو نشكستين http://mehrabmanezendege.niniweblog.com/
سمان مامان آرشیدا
6 مرداد 92 15:40
آفرین به آقا آرمان مهربون که تو کارای خونه به مامانی کمک میکنه.

ماشاللا به حرف زدنش و شیرین کاریهاش.
خیلی خوردنی شدی تو خاله جوووون.


مرسی خاله جونم.
خدا آرشیدا گلمو حفظ کنه که اینقدر با نمکه بوس بوس
lمامان شهناز
6 مرداد 92 17:51
وای عزیزم توچقدشیرین نازشدی الهی دورت بگردم که این قد ددری شدی خب حق داری عسلم توخونه حسابی حوصله ات سرمیره بایدبری گردش تا یه کمی بازی کنی وسرحال بشی نفسم الهی دورت بگردم که اینقدقشنگ وبامزه تعریف می کنی دلم ضعف میره واسه اون تعریف کردنت ای کاش اینجابودی میگرفتم توبغلم حسابی فشارت میدادم ولی نه تو اینقدلطیف ونازیه که ادم دلش نمیاداین کاروبکنه قربون اون کمک کردنت برم که کلی واسه مامان وبابا کار می کنی دیگه مامان خسته نمیشه


مامان شهناز جونم دیکه چیزی نمونده دوباره میام پیشت خودتونو آماده کنین بوس بوس
دایی
7 مرداد 92 16:50
خیلی خوشکل و شیرین شدی ، مخصوصاً که کم کم داری حرف زدنُ حرفه ای یاد میگیری ، کاش همین قدی بمونی و بزرگ نشی خیلی منتظرتونم که بیاید ، بیا که هرشب ببرمت پارک بازی کنی دایی جون


دایی جووووونم عاشقتم مگه بده بزرگ بشم بشم مثل شما خیلی دوست دارم بوس بوس
هستی وهیربد جونی
8 مرداد 92 2:47
عزیزدلم چه قدر نازشدی گلم خیلی وقت بود پای کامپیوتر ننشسته بودم به خاطر روزه حال نداشتم امشب که امدم وبتون هم ذوق کردم هم تعجب ارمان جونم نازبود نازترشده هم بزرگ ترشده خیلی دوست دارم ارمان گلم 1000 تا میبوسمت جیگر طلا


سلام عزیزم شما خیلی به ما لطف دارین.
نماز و روزه هاتون هم قبول حق .
بوس واسه هیربد کوچولوی خاله وهستی خانوم خوشگل
عمو هومن
12 مرداد 92 4:10
چقد تو عکس پنجم و شیشم شبیه محمد علی شده.. یعنی اصن میگی محمده بچه شده. شاد باشید و موفق. به عباس آقا سلام گرم منو برسونید حتمن


ممنونم عمو جونم . واقعا با نظراتتون ما رو خوشحال میکنین. انشالله که همیشه پاینده و برقرار باشین
خاله سارا
12 مرداد 92 21:43
امان از دست این دندونا که این همه نی نی ها رو اذیت میکنن
مبارکت باشه این دندون پر دردسر
و اینکه آرمان جونی با موهای کوتاهم خوشگل و با نمکی عزیزم


واقعا امان از دست این دندونا .
بوس واسه هر دو تا آرمان کوچولو ها
خاله مهدیه
16 مرداد 92 12:26
به به ... ماشالا ...این آرمان خان چه کارایی بلده ... آفرین به گل پسر با استعداد و دوست داشتنی خودم .زندگیـــــــــــــــــــــم ... دلم میخواد همیشه پیشت باشم ... شیرین خاله کارای با نمک زیاد بلده ... مامان زری هرچی از استعداد این جو جو بگه کم گفته ... مرسی آبجی واسه ثبت کردن این شیرین کاریا...


خاله جووووووووووووووووووونم بالاخره اومدی بهمون سر زدی یه عامه دوست دارم عاشقتم