من و این همه دلتنگی
- سلام به همه دوستان گلم .
- دیروز مهمون های عزیزمون از پیشمون رفتن مهمون ها که رفتن تا چند ساعتی شما همش دنبالشون میگشتی تو اتاق ها و میگفتی دای دای دای ( دایی ) جالبه که وقتی دایی پیشت بود نمیگفتی دایی وقتی رفت تازه میگفتی دایی... منم کامیپیوتر رو روشن کردم عکس ها رو بهت نشون دادم داشتی میخندیدی همین که عکس خاله ملی رو دیدی یه دفعه جیغ کشیدی قربونت برم کلی ذوق زدی واسه خاله ... با خاله اسماء هم کلی رفیق شده بودی ولی روز آخری از بغل عمو هومن پایین نمیومدی
- این چند رو خیلی خوش گذشت حیف که خیلی کم بود حالا همشون رفتن و جاشون حسابی خالیه ..
- بگذریم از شما بگم که یاد گرفتی میری تو تراس شیر آب رو باز میکنی و خودت آب بازی میکنی با کلی مکافات از تراس میارمت بیرون ...
- به یه چیزی که برخورد میکنی و دردت میگیره با دستت میزنیش و میگی ات ات ات یعنی دعواش میکنی ...
- عاشق موتور شدی بیرون تا موتور میبینی کلی ذوق میکنی
این هم عکس های این چند روز ...
عاشقتم مامان جون....
وقتی خاموش بود دوسش داشتی ولی وقتی روشن شد دوست داشتی بیای بیرون از بیرون نگاهش کنی
و این هم از آرمان و دایی جون
این هم نازنین خانوم گلم وآقا مهرسام عزیزم حیف جای ایلیا شیطون بلامون خالیه ..
قربونت برم که هیچی غذا نخوردی
مثل همیشه دوستون دارم و میبوسمتون ...