جوجوی ما ...
- سلام به همه دوستان گلم .
- آرمان جونم شما جوجوی خونه ما هستی البته این دفعه از عنوان این پست منظورم شما نبودی بلکه منظورم جوجوی اون کبوتره هست که تو پست قبلی نوشته بودم حالا از تخمش اومده بیرون تو خونمون غیر شما یه جوجوی دیگه هم داریم
- گل نازم وقتی یه اتفاقی واست میفته همش سعی داری با زبون بی زبونی به من حالی کنی که چی شده خیلی با نمک میشی وقتی میخوای یه چیزی رو تعریف کنی مثلا چند روز پیش شما تو تراس مشغول بازی بودی و من تو آشپزخونه البته فقط 1 دقیقه بود که تنها بودی آخه معمولا تو اتاق تنهایی نمیمونی بعد مثل اینکه کبوتره اومده بود رو لبه تراس شما هم ترسیده بودی و جیغ میکشیدی خلاصه تند تند اومدی تو آشپزخونه میگفتی بئیم البته با گریه فراووووون منو بردی رو تراس و هی میگفتی جوج ج ج ج یعنی جوجو اومده بود اینجا خلاصه هی اشاره میکردی به آسمون و لبه تراس یعنی از رو هوا اومده بود اینجا الهی قربونت برم که قشنگ منظورتو میرسونی ...
- عصر ها که میشه دیگه بابا جون از دست شما راه گریزی نداره دست منو میکشی میبری سمت جا لباسی بع هی اشاره میکنی که پیرهن بابا رو بهت بدم خلاصه با کلی کلنجار وقتی پیرهنش رو بهت میدم میبری سمت بابا دیگه بابا راهی جز پوشیدن پیرهنش نداره بعد از پوشیدنش هم خوب معلومه دیگه به در اشاره میکنی و میگی بئیم بئیم ... دیشب که بعد کلی چرخ خوردن بیروون بازم کوتاه نمیومدی سوئیچ بابا رو گرفته بودی و از بغل بابا پایین نمیومدی ....فک کنم از چند وقت دیگه تو پارکینگ پیدات کنم
مراحل تعریف کردنت ...
بعدش هم دوباره رفتی سراغ بازی ... راستی یادته قبلا نوشته بودم از کفش بدت میاد حالا کلا عشق کفش و دمپایی شدی تا کفشاتو میبینی میگی کش ( ک با فتحه خوانده شود ) دمپایی هم نگو همش میخوای دمپایی بپوشی ...
- راستی امروز منتظر کلی مهمون عزیز هستیم که بعدا میام عکساشو واست میزارم امیدوارم پسر خوبی باش و بزاری مامان به کاراش برسه
- مثل همیشه دوستون دارم و بوس