هفت ماهگی مبارک
خبر اول اینکه گلکم دیروز 3 آذر هفت ماهه شدی دست و هورااااااااا خیلی خوشحالم که یه ماه دیگه بزرگتر شدی اما به دلیل ماه محرم و مصادف شدن تولد ماهگردت با روز های عزا واستون کیک نگرفتیم ولی گلکم در هر صورت تولدت مبارک.
خبر دوم عزیزکم خدا رو شکر میکنم به خاطر یه ماه بزرگتر شدنت ولی متاسفانه دیروز حالت خیلی بد بود همش پی پی میکردی و بالا میاوردی من و بابا عباس هم از صبح که بیدار شدیم از این بیمارستان به اون بیمارستان بودیم تا یه دکتر خوب پیدا کنیم تا شما رو ببینه آخه این چند روز عاشورا و تاسوعاست و همه جا تعطیله .... تا یه دکتر شما رو دید و گفت اگه تا عصر حالتون بد تر شد بهتون باید سرم وصل کنیم ... خدا نکنه گلم من و بابا عباس داشتیم دیوونه میشدیم .... چه خیالاتی داشتم واستون لباس علی اصغر خریده بودم که ببرمتون همایش علی اصغر تند تند از بیمارستان اومدیم خونه و زود لباس های شما رو تنتون کردم و رفتیم جلو در مسجد که دیدیم متاسفانه همه نی نی ها و مادر هاشون دارن از مسجد میان بیرون و مراسم تموم شده بود خیلی ناراحت شدم ولی بابا عباس رادیو ماشین رو روشن کرد همزمان تو تهران مراسم علی اصغر بود بازم یه کوچولو خوب شد ما هم تو ماشین مراسم گرفتیم .... خود علی اصغر شفای تو رو بده گلم از دیروز که یه کوچولو بی حال و بی اشتها شدی میفهمم مامان هایی که نی نی هاشون مریضن چی میکشن خدا همه مریض ها رو شفا بده... امروز یه کوچولو بهتری .... خدا رو شکر .
- خبر سوم اینکه خاله ملیحه از راه دور اومده خونمون مخصوص جنابعالی خیلی دلش برای شما تنگ شده بود و به همین خاطر فقط واسه دیدن روی ماه شما اومده که ببینتتون و ما هم خیلی خوشحالیم که خاله در کنارمون هست ...
خدایا تو رو به علی اصغرت قسم از آرمان من هم محافظت بفرما ... آمین
باز هم مثل همیشه دوستون دارم و تو این روز های عزیز التماس دعا دارم ....