آرمان جان آرمان جان ، تا این لحظه: 12 سال و 21 روز سن داره
رادمان جانرادمان جان، تا این لحظه: 5 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره

♥ آرمان ، قدم باد بهار ♥

آرمان خان

1391/7/26 16:57
نویسنده : مامان آرمان
580 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه دوستای گلم ازتون معذرت میخوام که یه چند روزی میشه که نیومدم بهتون سر بزنم همش تقصیر این مامان تنبلمه که میگه یه چند وقتیه کاراش زیاد شده و به هر حال دیر به دیر میاد اینجا و...

- تو آخرین پست نوشته بودم که نگرونم خلاصه ورق فعلا برگشته و برنامه ریزی ها جور دیگه ای شده حالا خوب شد یا نه نمیدونم ولی مهد مدرسه منحل شد ومنو  دیگه نمیبرن مدرسه بعد کلی بگیر و ببند و جنگ و دعوا و ... قرار شده ببرنم  مهد فعلا هم توی پیدا کردن مهد یه کوچولو دچار مشکلات شدیم که اونم ایشالله حل میشه ولی خوب فعلا بنده  2 روز پیش بابا عباس جونم موندم  و کلی با هم کیف کردیم و بهمون خوش گذشته تا ببینیم بعدا خدا چی میخواد ولی از پرستارمو نگو که یک دل نه صد دل عاشقم شده و هر روز واسه مامانی اس ام اس میزنه و حال بنده رو جویا میشه و خلاصه دوری من واسش سخت شده .. دیگه چه میشه کرد این خاصیت منه که همه عاشقم میشن ...44

-  خبر بعدی اینکه چند روز پیش عروسی دختر دایی بابا عباس بود رفتیم عروسی . البته من که پسمل خیلی خوبی بودم و اذیت نکردم ولی نمیدونم چرا مامانی مجبور شد منو ببره تو ماشین 665988و اونجا عروسی رو بگذرونه اما خوب خدایی نسبت به عروسی های قبلی خیلی آبرو داری کردم ...

- و اینکه از وقتی فرنی خور شدم یه کوچلو بد غذایی میکردم ولی خوب از وقتی مامانی تو فرنیم نبات نمیریزه طعمشو بیشتر دوست دارم و میخورم ...

- دیگه اینکه کم کم دارم مستقل میشم و رو پای خودم می ایستم البته به کمک روروئک ... نمیدونی چه حال میده واسه خودم از این ور به اون ور جولون میدم و عاشق اینم که با روروئکم برم جلوی گاز وایستم تو شیشه فر خودمو ببینمو واسه خودم کلی ذوق کنم و آواز بخونم .. باور ندارید اینم از عکساش ...

رورئک

وقتی سعی میکنم خودمو از روروئک بندازم بیرون...

روروئک 1

وقتی موفق نمیشم بیام بیرون اصلا به روی خودم نمیارم به مامانی لبخند میزنم تا یه امداد هایی از راه برسه ...

روروئک 3

و بازم منو روروئکم ....

12125454878787

وقتی خسته میشم و دیگه با کسی شوخی ندارم ...3265

3232659898754521

خسته شدم برم یه کوچولو خستگی در کنم بیام....

65988

این کار جدیدمه خودم گاهی اوقات البته در مواقع نادر اتفاق میفته که به تنهایی میخوابم یه طرلفی میشمو خودم میخوابم ...

- نکته : انگشت پای مامانی جهت نشان دادن مقیاس در عکس میباشدنیشخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

خاله هدی یاسمین زهرا و محمد کوچول
27 مهر 91 9:12
ماشااله کوچول خان روروک سوار هم که شده آفرین آرمان خوشگل و خوش خنده


مرسی خاله جونم .. خدا یاسمن کوچولو رو حفظش کنه بوس واسه یاسمن کوچولو و خاله مهربونش...
مامان شهناز
27 مهر 91 21:50
عزیزدلم انقدراروم خوش اخلاق تودل برو هست که هرکی مبینش عاشقش میشه مامی جونش نگران نباش به خداتوکل کن همه کارادرست میشه انشالله میبوسمت


مرسی مامان شهناز جونم یه دنیا دوست دارم و عاشقتم
دایی قضیه
28 مهر 91 12:42
ای چووونم قربون این پسرم برم من که داره راه میره . دایی جون زود راه بیفت میخوام ازت یه فوتبالیست بسازما . فدات شم


آره دایی جونم یه دفعه میبینی شدم مربی بارسلونا
خاله ملی آرمان کوچولو
28 مهر 91 16:56
الهی خاله فدای راه رفتنت،خوابیدنت ، خندیدنت...... قربونت برم الهی که پسمل خوبی بودی توعروسی، آفرین پسری گل همیشه غذا بخور تا زود زود بزرگ وقوی بشی دوست دارم نفسم


یه عالمه دوسشت دارم خاله جونم بوس بوس