انگشت خوردن آرمان
این روزا دیگه اینقدر انگشتمونو میخوریم که مامانی گاهی وقتا نگران میشه که نکنه انگشتمون تموم بشه تازگی ها یاد گرفتیم مثل پادشاه تو رابین هود هم انگشتمونو میخوریم همزمان گوش بینوا رو هم میکشیم اینقدر که دیگه میخواد از جا در بیاد ولی هر وقت مامانی خواسته ازمون تو این حالت عکس بگیره همین که دوربین رو میبینیم حواسمون پرت میشه و کارمونو تعطیل میکنیم واسه همین عکس اورجینالشو میزاریم
البته از بقیه موارد یه عالمه عکس دارم که میزارم .....
انگشتامونو بخوریم که هیچی گیرمون نیومده بخوریم
چیه بازم که داری عکس میگیری نمیزارید یه دقیقه واسه خودم انگشتامو بخورم از دست شما...
حالا با جدیت هر چی تمام تر .....
تو خواب هم ولش نمیکنم شاید از دستم در بره خوب.........
اینم از من و پسر عمو امیر علی جونم ...پسر عمو جون شما فعلا ژست بگیر من به کارم برسم ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی