مهمونی

1391/3/28 15:57

نویسنده : مامان آرمان

596 بازدید

اشتراک گذاری

دیروز خاله جونیا خاله فریده و خاله رخشنده اومده بودن دیدنمون خلاصه ما که کلی آبرو داری کردیم و شلوغ پلوغ نکردیم خاله جونیا زحمت کشیده بودم واسمون کیک باب اسفنجی و بلوز شلوار آورده بودن زحمت کشیده بودن ولی به ما که کیک نداد این مامانی. حالا صبر کن بزرگ شدیم حالتونو جا میاریم عصبانی

1236666

پسندها (0) پسندیدم

شما اولین مشوق باشید!

مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

مهدیه
30 خرداد 91 1:41

آخه تو خودت قند و نباتی نفس من . کیک میخوای چیکار زندگی خاله...

هههههههههههه خاله کیکا رو خودت تنها تنها میخوری حالا اینجوری ماست مالیش میکنی

khale mahnaz
31 خرداد 91 11:57

وای وای تک خوری؟
ب خاله مهدیه بگو بذار ی ذره بزرگ شم بعد اگه گذاشتم از کیک عروسیت چیزی بت برسه

هههههههه خاله مهناز جونم از دست این خاله ها نمیدونی من چی میکشم همش تنها تنها کیک میخورن و هی این فلاش دوربین عکاسی رو میکنن تو چشمون . صبر کن شب عروسیش با فلاش دوربین کورش میکنم حالش گرفته بشه

مهدیه
1 تیر 91 1:49

حالا ببین این خاله مهناز شیطون میتونه رابطه عشقولانه مارو خراب کنه نفس خاله ... نداشتیم آرمانیِ خاله ... این حرفا از تو بعیده

فدای دلِ کوچولویِ پر دردت بشم خاله ... نبینم غمتو زندگیــــــــــــم

کیک چیه ،جون میدم برات گوگولی من

خاله مهدیه من کیکمو میخوام با این حرفا قانع نمیشم

♥ آرمان ، قدم باد بهار ♥

مهمونی

نظرات (3)

مطلب بعدی

مطلب قبلی