یادداشت های خاله الهام
- با سلام به همه دوستان عزیزم
- آرمان جونم همین جور که واست نوشتم به خاله الهام یه دفترچه دادام که واست هر روز مینویسه چه کارایی کردی راستش رو بخوای خودمم واسم جالب بود بدونم تو مهد چی کار میکنی خاله الهام نازنین هم زحمت میکشه و مینویسه و خیلی هم زیبا مینویسه من که خوشم میاد حالا یه روزش رو واست مینویسم البته این دفترچه یادداشت رو واست یادگاری نگه میدارم تا در آینده خودت بخونی و کیف کنی پسر نازنینم
- اینا نوشته های الهام جون هستن من دقیقا همون جوری که نوشته مینویسم و سعی میکنم توش دخل و تصرفی نداشته باشم عزیزکم :
- امروز 21 بهمن ماه هست و ما جشن انقلاب در مهد داریم من و آرمانی هم توی جشن انقلاب بودیم خیلی بعمون خوش گذشت آرمانی با پرچم و بادبادک خیلی بازی کرد و ازش پذیرایی شد و شیرینی نوش جون کرد و از جوجو چند تا عکس گرفتم ( عکس هاش رو واست میزارم ) بعد از اینکه جشن تموم شد و بچه ها رفتن تو حیاط آرمانی هم رفت تو حیاط و تاب بازی کرد و بعد از بیست دقیقه که اومدیم داخل خمیر بازی کردیم و بعد مثل همیشه الاکلنگ و ماشین بازی کردیم خلاصه که دیگه همش بازی میکنیم و از اینکه آرمان رو شاد میبینم خیلی لذت میبرم یه چیزی که واسم جالب بود اینکه امروز یه دفعه گفت خاله گمه ( گرمه ) و لباسشو در آورد کلی واسش ذوق کردم دیگه نفس خاله بزرگ شده البته بعضی وقت ها تو ذوقم میزنه
خلاصه مامانی بهمون خوش گذشت خیلی خوب غذا و خوراکی هاش رو خورد و ... اندازه دنیا دنیا دوست دارم آرمانی
منم از نوشتنش لذت بردم و خیلی خوشحالم که آرمانی مامان اونجا با الهام جون بازی میکنه و بهش خوش میگذره اینم عکس های توی مهد
قربونت برم نفسم
اینم از عکس های جشن انقلاب فدات شم موش موشک مامان
اینم از دوستای مهدت البته من هیچ کدوم رو نه تا حالا دیدم و نمیشناسم وقتی میام دنبالت همه بچه ها رفتن خونه هاشون بمیرم که شما از همه زودتر میری و از همه دیر تر برمیگردی قربونت برم
آرمان جونم عاشقتم تو پست بعدی واست مینویسم که تازگی ها چقدر آتیش پاره شدی فعلا تا خوابیدی برم که کلی کار نا تموم دارم
- مثل همیشه دوستون دارم و به خدا میسپارمتون