آرمان جان آرمان جان ، تا این لحظه: 12 سال و 20 روز سن داره
رادمان جانرادمان جان، تا این لحظه: 5 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره

♥ آرمان ، قدم باد بهار ♥

این چیه ؟؟

1392/11/17 1:23
نویسنده : مامان آرمان
1,602 بازدید
اشتراک گذاری

- با سلام به دوستان گلم .

- این چیه ؟ اون چیه ؟ چی شده ؟ صیدا چیه (صدای چیه ) ؟   اینا سوالاتیه  که آرمانی هر دقیقه و هر ثانیه باهاش درگیره همش در حال سوال پرسیدنی که این چیه جالبه که اغلب جواب سوالات رو هم میدونی مثلا میپرسی مامان مامان این چیه بهت میگم گل بعد با حالت عصبانی در حالی که چشمات  گرده قیافه حق به جانب میگیری  و میگی  آپتابی  ( آفتابی  منظورش گل آفتابگردونه ) هیپنوتیزم

- قبلا اصلا تمایلی به صحبت کردن با تلفن نداشتی اما جدیدا علاقه وافری پیدا کردی و با همه پشت تلفن صحبت میکنی فقط موقع خدا حافظی دیگه باهاش بای بای میکنی و گوشی رو قطع میکنی آخه نه که گوشی ما تصویریه اون بندگان خدا پشت تلفن میفهمن که داری بای بای میکنی چشمک

- امروز تو راه پله تا صدای آرتین رو شنیدی دوباره بهونه گیری کردی و آرتین اومد خونمون  اینم عکسش 

یه ده روزی بود جارو برقیمون خراب شده بود وقتی بردیم واسه تعمیر آقای تعمیر کار بدون وقفه گفت شما تو خونه بچه کوچیک دارین تعجبما هم گفتیم بعله از نوع بسیار کنجکاوش عصبانی 

- این عکس با مزه هم دقیقا واسه همین تاریخ یک سال گذشته است  ............ خدای من شکرت که همچین هدیه زیبایی به من دادی 

هوا  سرد شده شما تادر باز میشه میگی هبا سده در بست ( هوا سرده در ببند ) عاشق برف و بارون شدی وقتی برف میاد زود میری پشت پنجره و میگی بف میاد ( برف میاد ) 

مثل همیشه دوستون دارم و به خدا میسپارمتون قلب

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

مامان امیرعطا
17 بهمن 92 1:36
خدا پسمل شمارم براتون نگهداره. ماشالله. ممنون که به وب ما سر زدی. با تبادل لینک موافق بودین خبرم کنین.
خاله سارا و دوستت آرمان
17 بهمن 92 15:53
من قربون پسر باهوش و شیرین زبونم برم. مامانی چیکارش دارین آفتابه دیگه عکس دومش واقعا محشره به گمانم داره بای بای میکنه من اونجا بودم میخوردمش اون لحظه ............
مامان آرمان
پاسخ
قربون محبتت برم سارا جونم
مینا مامان آرمانی
18 بهمن 92 16:23
خاله جوووون چشام شور نیستا ولی واسه این نوس موشک اسپند دود کنی بد نیست که اینقد جیگره
مامان آرمان
پاسخ
ممنونم عزیزم شما لطف دارین
مامان شهناز
20 بهمن 92 15:39
ای دورت بگردم شیرین زبون من توچقد شیرین شدی عسلم فدای پسر کنجکاوم بشم که همیشه درحال پرسیدنی خب گل پسرمیخواد معلوماتش زیادبشهحالاشمااطلاعات ناقص میدی خب بایدم باعکس العمل قندوعسل روبروبشی دست گلت درد نکنه بااین عکسای قشنگ الهی دورش بگردم جقدرخوردنی شده این پسر
مامان آرمان
پاسخ
مامان شهناز عاشقتم الان آرمانی ما یه مامان با حوصله مثل خودتون مهربون میخواد که یکی یکی بهش جواب بده فداتون
مامی آیسا(خاله لیلا)
23 بهمن 92 1:29
سلام جیگرم واقعا زری جون خیلی بامزه میگه این چیه من کهخونتون بودم با آرمانی تو اتاقش هی پرسید دیدم نه بابا نمیشه هی داره میپرسه من ازش پرسیدم این چیه؟؟؟؟ اون چیه؟؟؟ و الهی دورش بگردم که جواب میداد و درست اونایی رو هم که نمیتونست بگه از من دوباره میپرسید این چیه؟؟؟فداش خیلی شیرینه فقط من شرمندم که این دخمل من چرا آبش تو یه جوب نمیره مثل اینکه چشمش کردم ها....به هر حال شرمنده بچن دیگه خخخخخخخخخخخخخخ
مامان آرمان
پاسخ
قربون محبتت عزیزم بچه ان دیگه کاریش نمیشه کرد ایشالله وقتی یه کوچولو بزرگ تر شدن با هم بازی میکنن
دایی
26 بهمن 92 16:36
ای جانم . خیلی خوبه که تو این سن سئوالای زیادی میپرسه و کنچکاوی میکنه ، خیلی باهوش شده پسرمون قربونش برم . مثل همیشه دلتنگ
مامان آرمان
پاسخ
فدای دایی مهربونم برم من که دلم واستون اندازه یه مورچه شده بوس بوس
خاله مهدیه
26 بهمن 92 16:36
ای جوووووووووووووووووونم این جوجو آخرش منو میکشه با این شیرین بازیاش... فدای قشنگیات جوجوی خاله ... عاشقتم ... هیچم اشکال نداره ... جارو واسه خراب شدنه دیگه
مامان آرمان
پاسخ
دیگه چه میشه کرد راست میگی دیگه خاله جونم
مامان جون محمدامین
27 بهمن 92 18:06
سلام خانومی,lماشالله .خدا گل پسرتون رو براتون نگه داره.پسرم می خواست با پسملی شما دوست بشه واسه همین ما با اجازتون اسم گلتون رو گذاشتیم کنار اسم دوستامون