آرمان جان آرمان جان ، تا این لحظه: 12 سال و 20 روز سن داره
رادمان جانرادمان جان، تا این لحظه: 5 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره

♥ آرمان ، قدم باد بهار ♥

بیست ماهگی

1392/10/3 20:38
نویسنده : مامان آرمان
1,632 بازدید
اشتراک گذاری

- با سلام به همه عزیزانم 

- آرمان جونم پاییز امسال هم با همه دلتنگی هاش و سختی هاش خدا رو شکر تموم شد و دوباره یه فصل جدید شروع شد با اینکه زمستون هم سرما داره و دوری و دلتنگی اما انگار روزاش زودتر سپری میشن و 

- یه چند وقتی بود که حسابی سرما خورده بودی و مریض بودی از اون مریضی های سخت که انگار به این راحتی ها نمیخواست از پیشمون بره اما خدا رو شکر انگار الان بهتری راستش بازم با قاطعیت نمیتونم بگم حالت خوب شده آخه یه چند باری بهتر شدی و دوباره روز از نو وروزی از نو و حتی بد تر از قبل خدا واسه هیچ مادری نیاره  واقعا سخته ....

- اما امیدوارم بیست ماهگیت بیست بیست بشه و دیگه تو این ماه همه چیز خوب پیش بره به امید خدا 

- خوب عزیزکم این ماه خیلی شیطون  و بلا شدی همه چیز رو پشت سر هم تکرار میکنی و دستاتو به شکل های مختلف تکون میدی و واسم چیزای مختلف تعریف میکنی مثلا منو میبری کنار تختت و میگی آمان بالا بعد خودت میری بالا و بعدش بقیه اش رو تعریف میکنی مِشین پت .... نه نه پَت نه ... یعنی آرمان رفت بالای تخت و ماشین رو از بالا پرت کرد بعدش هم خودتو دعوا میکنی که نه نه ماشین رو نباید از بالا پرت کنی زمین راستش اگه حوصله داشته باشی عنقریب 10 تا 15 بار این قضیه رو تعریف میکنی اینقدر شیرین تعریف میکنی که نگو ...

- عاشق سی دی هات شدی شاید روزی 10 دفعه بیشتر ببینیمش من بیچاره هم که دیگه همشو حفظ شدم جالبه که تنهایی هم بهت نمیچسبه باید بشینی کنار من تا راضی به دیدنش بشی 

- به آستین ها و پاچه شلوارت به شدت حساسی تا آستین هات میاد بالا و یا شلوارت میره بالا یا کثیف میشه اینقدر میگی آستین و یا شبار (شلوار ) تا درستش کنم 

- هنوز به بیا میگی پاشووووووووو خیلی با نمک میگی آخه بیا که آسون تره چرا میگی پاشوووووووو 

- پاتو = پتو 

نارنگی = لالی

کیوی = کیبی 

مِشین = ماشین 

 قورباغه = قوغه 

پروانه = پر 

چسبیده = چسیب

خرس= سرس

ادای حیوونات رو بلدی مثل شیر ، پروانه ، کانگورو ، میمون و... 

متاسفانه پر کاربرد ترین کلمه این ماهت بَغ یعنی بغل بود 

به آرم های مختلف شدیدا علاقه مند شدی مثل آرم شبکه های مختلف تلویزیون شبکه یک و... و مارک لباس ها مثل آدیداس و ... خلاصه که به نشونه ها خیلی علاقه مند شدی 

از خراب کاری هات هم که چی بگم یه نمونه اش اینکه چهار پایه رو از هر سوراخی باشه پیدا میکنی  و میبریش پیش ظرفشویی و مثلا واسه مامان ظرف میشوری همین دیشب هم دوباره یه سری ظرف شکوندی 

یکی از تفریحاتت اینه که بری جلوی یخچال بعدش بغ ( بغل ) در یخچال رو باز کنیم و شما تو یخچال کنکاش کنی یکی یکی به مامان نشون بدی تا مامان اسمشونو واست بگه تا یخچال بوق میزنه میگی بوق زد و تندی میای پایین و روز از نو روزی از نو یه بار حوصله نداشتی رفتی بالا قبل از اینکه بوق بزنه گفتی بوق زد یعنی منو بیار پایین نیشخند انگار حتما باید بوق بزنه تا بیای پایین 

 برای دیدن بقیه عکسها بیا اینجا 

آرمان و ماشین پلیس که عاشقشه ...

ایشون هم پدر بزرگ آقا آرمان که قبل از سفر به کربلا اومده بودن خونمون و کلی من و آرمان خان رو خوشحال کردن امیدوارم سفرشون بی خطر باشه 

مثل همیشه یه عکس از آیسا جونم آخه آرمانی ما به شدت به آیسا جون علاقه داره و همیشه تو حرفاش از آیسا میگه یا در حال تلفن زدن به آیساست قلبقلبقلب

ببخشید که دیگه عکس هامون کیفیت نداره و زیاد خوب نیست ناراحت

مثل همیشه دوستون دارم و به خدا میسپارمتون قلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

دایی
3 دی 92 23:51
به به من فدای اون قیافه خواستنیت بشم دایی جون . خیلی لحظه شماری میکنم واسه دیدنت ، قراره جمعه بیای ولی هیچکس جز من نمیدونه منم هر روز دارم واسه جمعه لحظه شماری میکنم اگه مامان شهناز و خاله ملی بفهمنن پوستمو میکنن . آبجی جان این نظر رو تایید نکن جمعه که اومدی جلوی خاله ملی و مامان شهناز تایید کن یکم بخندیم ) فدای خواهر و خواهرزاده گلم بشم . بووس
مامان آرمان
پاسخ
خخخخ دایی جون عجب لحظه ای بود فراموش نشدنی کلی خندیدیم بوس واسه دایی مهربونم
خاله ساراو دوستت آرمان
4 دی 92 0:43
سلام وصد سلام حسابی دلمون براتون تنگ شده بود خدارو شکر که آرمان کوچولو هم سالم وسلامت هستن وای خانوم چرا این بچه ها کاراشون شبیه همه انگار خدا همشونو کپی و پست کرده!!!! فقط آرمان ما نوع ماشینا رو بلد نیست اونم شاید طفلک رو زیاد بیرون نمیبریم!!!!!! یه بوس خوشمزه برا آرمان خان گل از طرف خاله و آرمان
مامان آرمان
پاسخ
سلام عزیزم شرمنده که نتونستم زود جواب بدم واقعا سرما خوردگی بدی بود ایشالله که هیچ بچه ای دچار نشه منم در عجبم که اینهمه شبیه هم هستند مخصوصا این دو تا آرمانی ما هم آرمانیمون رو زیاد بیرون نمیبریم منتها یک پنجره داریم که از پنجره ماشینا رو تماشا میکنه ، این شده تفریحش
هستی وداداشش هیربد
4 دی 92 16:37
سلام ارمان جونه قشنگم چه عکسای خشگلی مامانی ازت گذاشته دستت دردنکنه خاله جون قربونت بشم20 ماهگت مبارک خیلی ناراحت شدم سرماخوردیییییییییییی خداروشکرخوب شدی هیربدم سرماخورده البته ازبنده گرفته باریکلا به توپسرباهوش شیرین زبون چه کلمات سختی روهم میگی هزاررررررررررررررافرین ارمانی روبوسای محکم بکنینش ازطرف من
مامان آرمان
پاسخ
هستی جونم سلام عزیزم ممنونم که بهمون سر میرنی فدای شما دو تا فرشته مهربون
خاله ملی
4 دی 92 19:05
سلااااااااااام نفس خاله الهی قربون شیرین زبونی ها وشیرین کاریهات برم من شیطون بلای خاله خداییش خودمونیم ها شیطونی هات روز به روز داره بیشتر میشه نفسم خیلی دلم واست تنگ شده ای کاش میشد ببینمت قربون هیکلت بشم من ماشالا حسابی هم بزرگ شدی ... عاشقتم میبوسمت هم تو و هم مامانی گلتو که زحمت میکشه و مارو با گذاشتن مطالب و عکسهای نازت خوشحال میکنه
مامان آرمان
پاسخ
خاله جونم فدات بشم من عاشقتم خودتم میدونی که چقدر آرمانی دوست داره اصلا باید یه پست جداگانه اندر احوالات عشقولکی های آرمانی و خالش بنویسم
مامان شهناز
4 دی 92 19:31
سلام گل پسرم قندوعسل الهی دورت بگردم شیرین عسلم قربون اون شیرین زبونیهات برم که به این خوبی تعریف میکنی که چه کار کردی فدای اون شیطنتهات برم که اونم شیرینی خاص خودش داره الهی که صدوبیست ساله بشی وزیرسایه اقا امام زمان ومامان وبابابزرگ بشی گلم دلم برات یه ذره شده دست مامان جون دردنکنه که باگذاشتن عکس ومطلب درباره تو ازدلتنگیمون یک کمی کم میکنه توومامان عزیزتومیبوسم
مامان آرمان
پاسخ
مامان جونم الان که اومدم پیش شما انگار که تو بهشتم خدا رو شکر که مامان مهربونی مثل شما دارم
خاله سارا
4 دی 92 19:59
سلام خانومی از شواهد پیداست که پیامهام دستتون نرسیدن!!! آخه چرااا؟ در هر حال ما همیشه دوستدارتونیم
مامان آرمان
پاسخ
نه عزیزم پیام های پر مهرت به دستم رسیده شرمنده که نتونستم جواب بدم من همیشه شرمنده محبت های شما هستم دوستون دارم آرمان جیگری خاله رو ببوس
خاله مهدیه
6 دی 92 23:34
ای جوووووووووونم آخ که چقدر دلم تنگ شده واست شیرین خاله... گل پسرمون خیل ناقلا و شیطون شده پس تیشالا همیشه خوب باشی و دیگه مریض نبینمت زندگیم... واااااااااااااااااااااای دوست دارم زودزود صداتو بشنوم نفسم http://www.niniweblog.com/images/smilies/smile_thum/42.gif
مامان آرمان
پاسخ
خاله جونم دلمون دیگه حسابی واست تنگ تنگ شده اینجا تو مشهد خیلی خیلی جات خالیه مخصوصا وقتی حاجی آرمانی داره یکی یکی برگه های کتابات رو از جا در میاره عاشقتم مهدیه جونم
مینا مامان آرمانی
7 دی 92 23:57
نه خیلیم خوب بووودن عکسا.ایشالله آرمانم دیگه سرگا نخوووووووررررررره
مامان آرمان
پاسخ
ممنونم عزیزم گل پسر نازتو ببوس
مامان دیانا
8 دی 92 0:14
وای زهرا جون تو بهترین مامان دنیایی ینی هر وقت به وبلاگ آرمان جون سر میزنم کلی شرمنده خودمو دیانا و شما میشم من اصلا فرصت نظر دادن به عکسای آقا ارمانم نمیکنم چه برسه مثل شما بخوام این همه هنر نمایی کنم...خدا حفظش کنه ای آقا کوچولورو ما که خیلی دوسش داریم.عزیزی ارمان جونم ...قدر مامانتو بدون...
مامان آرمان
پاسخ
اختیار دارین ما که انگشت کوچیکه هنر نمایی های شما هم نمیشیم فدای مادر و دختر عشقولک بشم من دلتنگتون هستم حسابی
فريده
8 دی 92 18:14
سلام آرمان گلي خاله، ايشالله هميشه بلا ازت دور باشه عزيز دلم، پسر بانمك خيلي دلم ميخواد از نزديك ببينمتو بچلونمت، مباظبه خودت باش و مامان جونتم اذيت نكن خوشمل خاله
مامان آرمان
پاسخ
ممنون فریده جونم تو هم دخمل طلات رو ببوس
خاله حمیده (مامان دیانا)
17 دی 92 15:06
سلام عزیزم واقعا" زیبا مینویسی ما هم امیدواریم که بیسته بیسته بیست باشه.مواظب خودتو اون آرمان ماه باش.امیدوارم به زودی زود بتونیم همدیگرو ببینیم.زودتر بیا برامون عکسای جدید بذار خاله زری جون ....گل پری جون.... فعلا" مشهد خوش باشید.با یه دوربین پر از خاطره برگردید خاطره های خوب... دوستون دارم...
مامان آرمان
پاسخ
فدای محبتت بشم عزیز دلم یه عالمه دوست دارم و دلتنگ تو جوجه کوچولومون هستم