بیست ماهگی
- با سلام به همه عزیزانم
- آرمان جونم پاییز امسال هم با همه دلتنگی هاش و سختی هاش خدا رو شکر تموم شد و دوباره یه فصل جدید شروع شد با اینکه زمستون هم سرما داره و دوری و دلتنگی اما انگار روزاش زودتر سپری میشن و
- یه چند وقتی بود که حسابی سرما خورده بودی و مریض بودی از اون مریضی های سخت که انگار به این راحتی ها نمیخواست از پیشمون بره اما خدا رو شکر انگار الان بهتری راستش بازم با قاطعیت نمیتونم بگم حالت خوب شده آخه یه چند باری بهتر شدی و دوباره روز از نو وروزی از نو و حتی بد تر از قبل خدا واسه هیچ مادری نیاره واقعا سخته ....
- اما امیدوارم بیست ماهگیت بیست بیست بشه و دیگه تو این ماه همه چیز خوب پیش بره به امید خدا
- خوب عزیزکم این ماه خیلی شیطون و بلا شدی همه چیز رو پشت سر هم تکرار میکنی و دستاتو به شکل های مختلف تکون میدی و واسم چیزای مختلف تعریف میکنی مثلا منو میبری کنار تختت و میگی آمان بالا بعد خودت میری بالا و بعدش بقیه اش رو تعریف میکنی مِشین پت .... نه نه پَت نه ... یعنی آرمان رفت بالای تخت و ماشین رو از بالا پرت کرد بعدش هم خودتو دعوا میکنی که نه نه ماشین رو نباید از بالا پرت کنی زمین راستش اگه حوصله داشته باشی عنقریب 10 تا 15 بار این قضیه رو تعریف میکنی اینقدر شیرین تعریف میکنی که نگو ...
- عاشق سی دی هات شدی شاید روزی 10 دفعه بیشتر ببینیمش من بیچاره هم که دیگه همشو حفظ شدم جالبه که تنهایی هم بهت نمیچسبه باید بشینی کنار من تا راضی به دیدنش بشی
- به آستین ها و پاچه شلوارت به شدت حساسی تا آستین هات میاد بالا و یا شلوارت میره بالا یا کثیف میشه اینقدر میگی آستین و یا شبار (شلوار ) تا درستش کنم
- هنوز به بیا میگی پاشووووووووو خیلی با نمک میگی آخه بیا که آسون تره چرا میگی پاشوووووووو
- پاتو = پتو
نارنگی = لالی
کیوی = کیبی
مِشین = ماشین
قورباغه = قوغه
پروانه = پر
چسبیده = چسیب
خرس= سرس
ادای حیوونات رو بلدی مثل شیر ، پروانه ، کانگورو ، میمون و...
متاسفانه پر کاربرد ترین کلمه این ماهت بَغ یعنی بغل بود
به آرم های مختلف شدیدا علاقه مند شدی مثل آرم شبکه های مختلف تلویزیون شبکه یک و... و مارک لباس ها مثل آدیداس و ... خلاصه که به نشونه ها خیلی علاقه مند شدی
از خراب کاری هات هم که چی بگم یه نمونه اش اینکه چهار پایه رو از هر سوراخی باشه پیدا میکنی و میبریش پیش ظرفشویی و مثلا واسه مامان ظرف میشوری همین دیشب هم دوباره یه سری ظرف شکوندی
یکی از تفریحاتت اینه که بری جلوی یخچال بعدش بغ ( بغل ) در یخچال رو باز کنیم و شما تو یخچال کنکاش کنی یکی یکی به مامان نشون بدی تا مامان اسمشونو واست بگه تا یخچال بوق میزنه میگی بوق زد و تندی میای پایین و روز از نو روزی از نو یه بار حوصله نداشتی رفتی بالا قبل از اینکه بوق بزنه گفتی بوق زد یعنی منو بیار پایین انگار حتما باید بوق بزنه تا بیای پایین
برای دیدن بقیه عکسها بیا اینجا
آرمان و ماشین پلیس که عاشقشه ...
ایشون هم پدر بزرگ آقا آرمان که قبل از سفر به کربلا اومده بودن خونمون و کلی من و آرمان خان رو خوشحال کردن امیدوارم سفرشون بی خطر باشه
مثل همیشه یه عکس از آیسا جونم آخه آرمانی ما به شدت به آیسا جون علاقه داره و همیشه تو حرفاش از آیسا میگه یا در حال تلفن زدن به آیساست
ببخشید که دیگه عکس هامون کیفیت نداره و زیاد خوب نیست
مثل همیشه دوستون دارم و به خدا میسپارمتون