واکسن 6 ماهگی
- خبر اول اینکه امروز عمه لیلا و پسر عمو امیر علی اومدن خونمون و آرمان کلی از صبح ذوق کرده و خندیده و خیلی از این موضوع خوشحاله ولی عکساشو بعدا واستون میزارم ...
- خبر دوم دیروز گل پسرم 6 ماهه شد اما از اونجایی که واکسن 4 ماهگی با یک روز تاخیر انجام شد واکسن 6 ماهگی هم امروز زدیم طفلکم آرمان خواب بود بیدارش کردیم و واکسن زدیم تا الان که خدا رو شکر خوبه و مشکلی نداره تب هم نکرده تا بعد ...
اینم یه سری عکس از 2 یا سه روز گذشته عکسای جدید رو هم بعدا میزارم ..
فکر نکنی که گریه کردم واکسن زدم ببین مثل یه شیرم ...
اینم از ذوقیدنم ...
آرمان لوس میشود...
و وقتی با روروئکم میرم سمت آینه گاز مامان زری و خودمو میبینم کلی کیف میکنم و کلی مشغول میشم با نی نی توی شیشه ...
- خبر بعدی اینکه دخمل خاله لیلا جونم که حسابی عاشقش شدم به دنیا اومده هر چند نتونستم از نزدیک ببینمش ولی عکساشو دیدم و با اجازه پدرش واستون عکساشو میزارم...
قبلش بگم چشماتونو درویش کنین تا عکس بزارم
من عاشق این دخمل ناز شدم و از راه دور میبوسمش