بازگشت به خونه
روز 6 مهر بود که برگشتیم به خونه یعنی درست شب تولد امام رضا که همه میرن مشهد ما داشتیم برمیگشتیم اما بازم خدا رو شکر که ما شب قبلش تونستیم بریم زیارت ... حرم مثل همیشه شب های تولد چراغونی و آذین شده بود . آرمان هم خدا رو شکر زیاد اذیت نکرد اما خوب مشهد واقعا زود سرد شده و ما مجبور شدیم به خاطر آرمان زود برگردیم خونه ...
- از شب برگشتنمون بگم که تو هواپیما حسابی آقا آرمان گرد و خاک به پا کرد البته طفلی خیلی خسته بود و چون بد خواب شده بود بهمونه گیری میکرد منم مجبور بود کل پرواز رو از این ور هواپیما گز کنم تا اونور هواپیما خلاصه کل پرواز در حال پیاده روی بودیم و کل مسافر ها هم داشتن پیشنهاد میدادن یکی میگفت شیرش بده یکی یگفت پوشکشو عوض کن یکی میگفت تشنش شده خلاصه هر کی یه چیزی میگفت خلاصه رفتم دستشویی هواپیما وآرمان خانمون تا خودشو تو آینه دید یه دفعه آرووووووووووم شد بس که خود شیفته است پسرم ...
- خبر بعدی این که مجبورم از هفته آینده برگردم سر کار و سخت مشغول پیدا کردن یه پرستار مطمئن واسه آرمان هستم که نگهش داره امروز بالاخره یکی پیدا کردیم خدا رو شکر دختر خوبی معلوم میشه کلی از آرمان خوشش اومده خدا کنه در آینده با هم درگیری پیدا نکنن
تو این عکس آرمان در بغل دایی جونش حرم امام رضاست شب قبل از تولد امام رضا ...امیدوارم که خود امام رضا نگه دار آرمان گلی و همه نی نی ها باشه