فرشته ای به نام سپهر
سلام دوباره به پسر گلم آرمان جان الان که دارم واست مطلب مینویسم یکی دو روزی میشه که اومدیم مشهد پیش خاله ملیحه جون و مامان شهناز جون عزیز دلم این سری با سری های قبل یه فرق بزرگ داشت و اون هم اضافه شدن یه فرشته کوچولوی دیگه به خونوادمون بود
وقتی اومدیم مشهد آقا سپهر گلم هفت روز بود که اومده بود به دنیا یعنی سپهر کوچولوی ما بیست و چهارم خرداد ماه نود و شش به دنیا اومدش
واقعا مثل زمانی که شما دنیا اومدی همه خونواده خوشحال و شاد هستن و واقعا اومدن این فرشته کوچولو به خونواده باعث شادی دوباره شده
و اما از شما بگم که واکنش شما همون جور که حدس میزدم خوشحالی بود ولی یه کمی تصوراتت از یه نی نی جدید با اون چیزی که سپهر گلم بود متفاوته مثلا شما تو هواپیما غذا هات رو نگه داشتی و گفتی مامان اینو ببر واسه سپهر فکر میکردی سپهر خیلی زود غذا میخوره و میتونه با شما بازی کنه
شما هر روز و هر ساعت مواظب سپهر هستی و همش میگی مامان الان غذا میخواد یا پی پی کرده عوضش کنین و غیره واقعا مثل همیشه حس مسئولیت پذیری زیادی داری گلم و من به شما افتخار میکنم که واقعا احساس مسئولیت فوق العاده ای داری عزیزم
هر روز و هر ساعت در حال حساب کردن سن خودت و سپهر جونم هستی مثلا میگی مامان من بشم ده سال سپهر میشه پنج سال البته اوایل اعداد مختلف رو میگفتی و میپرسیدی ولی الان دیگه خودت عزیزم تند تند حساب میکنی واقعا عشق زیادی به ریاضیات داری گلم و من باز هم مثل همیشه بهت لفتخار میکنم گلم
فرشته کوچولومون آقا سپهر با اومدنش همه ما رو خوشحال کرده خدا روشکر
و این عکس هم مربوط به داخل هواپیما هست وقتی دیدم در عرض چند ثانیه دور و برت سه چهار تا بچه دیگه اومدن تا با شما بازی کنن 🤗🤗
مثل همیشه دوست دارم و به خدا میسپارمت خدا همه فرشته کوچولوهای دنیا رو حفظ کنه علی الخصوص شما و سپهر کوچولوی نازنینمو فدای هر دوتون بشم من
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی