آرمان جان آرمان جان ، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره
رادمان جانرادمان جان، تا این لحظه: 5 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

♥ آرمان ، قدم باد بهار ♥

نه قدم تا نوروز 95

1394/12/21 15:53
نویسنده : مامان آرمان
414 بازدید
اشتراک گذاری

- سلام به همه عزیزانم

- بازم کلی تاخیر داشتم باورم نمیشه یک فصل تموم داره میشه و من تازه یه پست گذاشتم  و الان هم که دارم پست میگذارم فقط تند تند دارم مینویسم تا از امسال چیزی ننوشته واسه سال آینده باقی نمونه راستش خیلی چیزا یادم رفته اما تا جایی که بتونم مینویسم عزیزم 

- جونم واسه آرمان خوشگلم بگم تو زمستون گذشته یه سفر به مشهد و تهران داشتیم اول من و شما تنهایی رفتیم و بعد از چند روز بابا جون هم بهمون ملحق شد مثل همیشه خونه مامان شهناز واسه شما بهشت بود خیلی بهت خوش گذشت با وجود خاله ملیحه و مامان شهناز و دایی جون همه چیز بر وفق مراد شما بود 

من تند تند عکسات رو میگذارم آخه کلی کار دارم و شما هم همش داری میگی مامان بیا بازی کنیم 

- راستی یه اتفاق خیلی مهم افتاده و اون اینکه تقریبا از اوایل اسفند بود که اسباب کشی کردیم و اومدیم به خونه جدید خونه جدیدمون منازل سازمانی هست و اینجا کلی دوست واسه خودت داری طفلی آرتین دوست همیشگیت هم اونجا تنها موند امیدوارم به جای ما هم یه خونواده ای برن که آرتین هم دوست پیدا کنه و اما شما اینجا با آیسا جون و ایلیا شیطون بلا و کلی دوست دیگه بازی میکنی 

وقتی شما الکی و با زور مامانی ژست ( به قول خودت زست ) میگیری تا از عکاسی مامانی راحت بشی چشمک

یه شب خوب و به یادموندنی در کلوپ پاندا مشهد البته به بابایی هم خیلی خوش گذشت خندونک

این قسمت یه سری خونه بود که بچه ها توش خاله بازی میکردن اصلا فکر نمیکردم از این قسمت خوشت بیاد ولی تو یه عالمه دوست پیدا کردی و توش تفنگ بازی و خاله بازی و ماشین بازی کردی خخخخخ

   

شما دو تا دوستداشتنی های من قربونتون برم من 

اینجا هم وقتی هست که با مامان شهناز جون داری قایم باشک بازی میکنی الهی من قربونت برم با این قایم شدنت 

اینجا هم تهران خونه عمه لیلا هر کاری کردم نگذاشتی یه عکس درست و حسابی ازت بگیرم 

و ایشون هم آریا پسر عمو امید هست هر کاری میکرد شما هم دوست داشتی همون کار رو انجام بدی عزیز دلم 

و شما و امیرعلی پسرعموی نازنینت که خدایی خیلی خوب با شما بازی میکنه 

 

 

شیطنت های شما بوس

و باز هم کیک های خوشمزه شما و مامان شهناز 

شما و آقا جای بابا رضا همیشه میون ما خالیه مطمئنم اگه زنده بود بهترین بابابزرگ دنیا میشد چون همیشه با بچه ها خیلی با حوصله بازی میکرد 

اینجا هم تولد مبینا جون از همسایه های جدیدمون 

 

اینجا هم یه روز خوب تو طبیعت هست به همراه عمه لیلا و عمومجتبی که اومده بودن ایلام خونمون

 

کمک های شما به بابا جون واسه درست کردن آتیش چایی  راستی تا یادم نرفته بگم شما عاشق یکی از آهنگ های اندی شدی بگم تو ماشین فقط این آهنگ رو گوش میدیم قریب به پونصد بار دروغ نگفنم مخصوصا اونجایی که میگه جونم ز دستت آتیش گرفته خخخخخ

 

اینم آیسا جون و شما تو تولد شمیم جون همسایه عزیز و جدیدمون 

ایشون هم آقا ایلیا همسایه جدید و عزیزمون که واسه شما همبازی خوبی هستن و فقط یک ماه با هم اختلاف سنی دارین 

و تولد شمیم جون همه این بچه ها همسایه های جدیدمون هستن خدا رو شکر اینجا مشکل همبازی نداری عزیزم 

عزیز دلم نه روز تا عید باقی مونده اگه خدا بخواد تو هفنه آینده عازم سفر هستیم سمت خونه مامان شهناز جون که دلم داره واسش پر میکشه و از اون بیشتر دلم واسه پنجشنبه و بهشت رضا لک میزنه و بعد از اون هم انشالله اواسط عید پذیرای مهمون های عزیزی هستیم 

 

شما و کریسمس

باور کن همین چند خط رو با هزار مشقت نوشتم بس که شما ماشالله شیطون شدی عزیزم اما باز هم عذر میخوام که دیر به دیر وبلاگت رو آپ میکنم عزیز دلم انشالله تو سال جدید با عکسهای جدید میام پیشت عزیزم 

 

 

 

پسندها (2)

نظرات (2)

عمه فروغ
19 فروردین 95 18:12
سلام عزیزم سال نو مبارک ان شاا..که سال خوبی داشته باشید ان شاا..که تعطیلات بهتون خوش گذشته باشه.همیشه به خوشی
خاله مهدیه
15 اردیبهشت 95 15:24
من عاشق این جوجوی نازنینم . هرچی عکساتو می بینم سیر نمیشم زندگی خاله. حیف که خیلی زود به زود نمبینمت. و این یه غصه بزرگه واسه من که یه عشق کوچولوی دوست داشتنی رو اینقدر دیر به دیر می بینم. ایشالا همیشه لبت خندون باشه و پر از انرژی و تا همیشه همینطور کودکانه شاد باشی زندگیم❤❤❤❤❤
مامان آرمان
پاسخ
خاله جووووووونم خیلی دوست دارم و بی صبرانه منتظر نینی خوشگلت هستم